روزهای پایانی سال
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ب.ظ
میدونی ، رسیدن "سررسید های 1395 شررکت " و توزیع اشون بین همکارا ، نشون از نزدیک شدن سال نو و هفته های پایانی سال رو میده.
سالی که باز هم توش کاری نکردم و حاصلی ازش نچیدم.
سالی که دست خالی تر و ناامید تر و البته پیر تز از هرسال دیگه ای ام .
سالی که در اون خدا ، با من یار نبود .
آره .
جیزی تا پایان سال 1394 نمونده. و من
و
من ، مثله کسی ام که تو یه مرداب گیر کرده و سالهاست داره دست و پا میزنه. دست و پای بیثمر . و سخت تر و رنج اور تر از همه اینه که تو این مرداب گیر کرده باشی و شاهد رفتن و به مقصد رسیدن ها و پیروزی های مکرر هم دوره ای هات و دوره های بعد از خودت باشی و تو ، تو با همهی تلاشت ... نتونی از اون مرداب و باتلاق رها شی.
این وسط گاهی آرزو میکنی حالا که نمیتونی رهاشی و جلو بری ، کاش ،
کاش حداقل ، تا ته غرق میشدی و اونطوری به ارامش میرسیدی.
حتی امید رهای از این باتلاق هم دیگه ، ثمری نداره وقتی بدونی که دیگه برای رفتن و رسیدن خیلی دیره. مثه کسی که ، اونقققققققققققققدر دیر به خط پایان برسه که ، نه تنها همه از خط پایان رد شده باشن بلکه کلا بساط مسابقه جمع شده باشه و ساعت ها از اون گذشته باشه و دیگه کسی اون دور بر نباشه و اثری از مسابقه هم نیاشه و همه رفته باشن...
اون رسیدن ، چیزی جز یاس مضاعف نداره ...
خدایا؟ من نمیدونم دیگه چه جوری باید ازت کمک بخوام.
خدایا؟ هستی ؟ منو میبنی؟/؟
پس چرا کمکم نمیکمی؟؟؟ چرا اینجوری تحقیرم کردی؟؟؟؟
بسم نیست هنوز؟؟؟
سالی که باز هم توش کاری نکردم و حاصلی ازش نچیدم.
سالی که دست خالی تر و ناامید تر و البته پیر تز از هرسال دیگه ای ام .
سالی که در اون خدا ، با من یار نبود .
آره .
جیزی تا پایان سال 1394 نمونده. و من
و
من ، مثله کسی ام که تو یه مرداب گیر کرده و سالهاست داره دست و پا میزنه. دست و پای بیثمر . و سخت تر و رنج اور تر از همه اینه که تو این مرداب گیر کرده باشی و شاهد رفتن و به مقصد رسیدن ها و پیروزی های مکرر هم دوره ای هات و دوره های بعد از خودت باشی و تو ، تو با همهی تلاشت ... نتونی از اون مرداب و باتلاق رها شی.
این وسط گاهی آرزو میکنی حالا که نمیتونی رهاشی و جلو بری ، کاش ،
کاش حداقل ، تا ته غرق میشدی و اونطوری به ارامش میرسیدی.
حتی امید رهای از این باتلاق هم دیگه ، ثمری نداره وقتی بدونی که دیگه برای رفتن و رسیدن خیلی دیره. مثه کسی که ، اونقققققققققققققدر دیر به خط پایان برسه که ، نه تنها همه از خط پایان رد شده باشن بلکه کلا بساط مسابقه جمع شده باشه و ساعت ها از اون گذشته باشه و دیگه کسی اون دور بر نباشه و اثری از مسابقه هم نیاشه و همه رفته باشن...
اون رسیدن ، چیزی جز یاس مضاعف نداره ...
خدایا؟ من نمیدونم دیگه چه جوری باید ازت کمک بخوام.
خدایا؟ هستی ؟ منو میبنی؟/؟
پس چرا کمکم نمیکمی؟؟؟ چرا اینجوری تحقیرم کردی؟؟؟؟
بسم نیست هنوز؟؟؟
۹۴/۱۱/۰۳