هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

کلوچه.

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ
1)  امروز شنبه اس.  یه فال خووب  ، حال آدمو خووب میکنه. هرچند که امروز بدجور  منتظر پاچه گیریم و یکم نمیدونم چرا قاطی.
برای اولین بار  Pmc گفت :   تصمیم گرفتی آرزوهات رو  به فراموشی بسپاری. کار غلطیه نکن... و جمله آخرش اینکه تمام رنج ها و غم و عصه هات به زودی جاشون رو به شادیهای  دایمی میده .
شادی های دایمی و همیشگی.
 
مگه داریم؟؟ مگه میشه ؟؟   حتما داریم. حتما میشه. اگه خدا بخواد نشد وجود نداره.

2) صبح 6 پاشدم واسه مامان کیک درست کنم بره خونه خاله اینا...

3) دیشب دایی اینا بودن . مجید جلوی منو مامان میگه :  آره. نسترن کلوجه محلی درست میکنه چقد خوشمزه.  درصورتی که مامان حمیرش رو میگیره و من و نسترن  فقط  توش گردو میذاریم و مخلفات... بعد فک کن مجید جلوی منو مامان  همچین حرفی میزنه. نسترن هم تایید ش میکنه. میگه براتون عید میارم زندایی...  یعنی میگم نسترن هیچی نگفت  مامان درست  میکنه نه من.   یا مثلا نگفت  باهم درست میکنیم...
من اگه بودم... در مورد این مطالب قبلا تو وبلاگ قبلی یه سری ماجرا نوشتم. که مثلا دوستام اومده بودن و گفتم فلان رو نسترن درست کرده... درصورتی که خودم درست کرده بودم و به چیزایی رو باهم درست کرده بودیم...
...
خلاصه  تصمیم گرفتم  فلش رو پاک کنم ( دستورش روی فلش مامان هست ) . تا ببینم  نسترن خانووم چه جوری  عید میخواد  کلوچه بپزه. 
دستورش رو  تو دفترم نوشتم. اما نسترن همش فک میکنه هنوز رو کاعذ نیاوردم. برای همین  میخوام فلش رو پاک کنم. مثلا اشتباه شده و این حرفا .
بعدش نسترن خانوووم برای شوهرش ( برادر محترم من )  کلوچه بپزه. ها ها ها . مسخره ها.
من میگم یعنی جلوی چشم منو مامان هم شرم نکردن؟؟؟  مجید گفت و  نسترن هم  به راحتی تایید کرد و گفت زنداییی براتون میارم؟؟؟
  بذار ببره.
 
من اون موقع دسشویی رفته بودم و نشنیدم. وگرنه شاید ، شاااااید چیزی میگفتم.   اما فک نکنم . من این کاره نیستم.  بعدشم  بعضی مواقع  اینقد آدم  شوک میشه و  تو پرورووی طرف مقابل میمونه که ، اگه حرفزن هم باشه لال میشه  از شوک و تعجب.


حالا منتظرم تو یه فرصت به مجید بگم : شنیدم نسترن کلوچه  محلی درست میکنه به چه خوشمزگی . بگو برا ما هم بپزه...

گاهی آدم واقعا حرصش در میاد.
قبلا هم گفتم . نسترن آدم قدرشناشی نیس زیاد.  مثلا من یا مامان  ، نسسترن برامون چیزی بخره ، هرکی بگه قشنگه  ، فووری میگیم  نسترن خریده ... اما نسترن اینجوری نیست.   مامان کفش خریده بود 200 هزار تومن براش. یعنی یه کفش گرون .  به نسترن که گفتن قشنگه . گفت . مرسی.
کجا خزیدی .  ؟؟؟  فلان جا .
یعنی یه کلام دهن باز نمیکنه بگه  مادرشوهرم برام خریده.
یا مادرشوهرم درست کرده ...
 یا  از مادرشوهرم این کارو  این روش رو یاد گرفتم.

اصلا و ابدا.
نمیدونم چرا.

بگذریم باابا....


4) منتظر  اتفاقات خوش همیشگی و پایدار هستم. دایمی ان شاءالله به زودی. زوده زود.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۷
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی