هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

درهمی

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ

 ...

طالعم را زندگی در خویش پنهان کرده است

خسته ام از بس که دستم را به کف بین می دهم...



قسمتی از یه شعر تلگرامی  از  یادم نمیاد کی .

بی ارتباط. همینجوری قشنگ بود خوشم اومد.



دیروز دانشگاه رفتم . به مشکل بر خوردم و حسابی دعوام شد. با مدیر گروه اسبق که مجددا شده مدیر گروه .  با دعوا از اتاقش بیرون اومدم و هرچی صدا کرد خانوم ... محلش نکردم .

رفتم پایین تو اتاق مدیر گروه اسبق ( ماقبل این ) .  با عجله اومد دنبالم. گفت خانوم فلان ؟ من شما رو صدا نکردم ؟

گفتم : نشنیدم.

گفت : نشنیدی؟

گفتم : نه .

گفت: نشنیدی نه؟

گفتم : نه

گفت : نشنیدی ؟

کفتم : حالا امرتون ؟

اونم بعد 3 بار پرسیدن و تکرار حرفش گذاشت رفت.

جهنم.  باید بهش میگفتم  شنیدم اما حرفی نمونده با شما.  ( وفتی زبون نفهمی ). 

حیف شد نگفتم. خیلی پشیمونم.

دیدم هیچ کدوم مسئولیت غلط کرده  ر و  گردن نمیگیرن و  این میندازه گردن اون و اونیکی گردن این ،  منم راهمو کشیدم رفتم اتاق ریاست دانشگاه.  :-))) دیگه راهو یاد گرفتم دیگه . میرم و میام برا خودم.

خانوم مدیر اسبق بهم گفت برو پیش معاون دانشگاه.  گفتم : نه . میرم پیش ریس...

خلاصه .

باز رفتم و  یه یه ربع انتظار تا مهمونش بره  و بعدش رفتم داخل. گفتم ...

گفتم :  ... من مقصر نیستم که طی 3 ترم  4 بار مدیر گروه عوض شده. ورودم آقای فلان . بعدش خانوم فلان و دوباره حالا اقای اولی ...

اولی گفت این بخشنامه اس. دومی ترم قبل گفت : واحد زیاد پاس کردی . حالا دوباره میگه کمه.  نباید این دانشگاه برای این رشته یه چارت واحد داشته باشه. من ترم قبل جا داشتم میتونستم بردارم اگه قرار بود بردارمو ووو   ...

ریسه  که اسمش هم نمیدونم  گفت .

من اول طرف دانشگاهم بعد طرف همکارم و بعد دانشجو . 

تو دلم گفتم :  میدونم چاقو که دسته ی خودشو نمیبره.   ( که ای کاش بلند گفته بودم ).

گفت : شما میگی چرا مدیر گروه عوض میشه. ریس جمهور 4 ماه 4 ماه عوص میشه  .حالا اینکه مدیر گروه عوض بشه چیزی نیس که .

خواستم بپرم تو حرفش اجازه نداد...

گفت : اما از اون طرف هم حث با شماست که میگی چارت واحد و ...

حرفش که تموم شد گفتم : اینکه مدیر گروه عوض بشه چیز  غیرمتعارفی نیس. اما همه باید یه مسیر رو برن. نه اینکه هرکدوم سلیقه ای عمل کنه و  یه چیزی بگه . من حرفم اینه. شما بد برداشت کردین.

خندید و گفت : پیش دکتر فلان معاون رفتی ؟

گفتم : نه . برای ممتازی پیش اون چند بار رفتم و ....

گفت : سلسله مراتب...

گفتم : میدونم و حق باشماست.

...

...

گفتم : میرم الان پیشش نشد برمیگردم باز همینجا..

تشکر کردم و به انتهای اتاق بززرگش رسیدم که درو باز کنم گفت : صب کن منم میام باهات.

2 تایی رفتیم تو اتاق معاونه.  گفت این دخترم به مشکل برخورده و ...

ها ها ها . معاونه که یهو موووش شده بود با ایما و اشاره به ریس گفت این همونه هااا. برای ممتازیش .

خیلی باحال بود. خندم گرفته بود. فک کنم یه حال اساسی ازش گرفته بود. اما خب دلم براش سوخت یه لحظه. بییچاره. خب تو که  برش کاری نداری چرا قبول میکنی یه سمتی رو ...

خلاصه ریس منو سپرد دست معاون و رفت . با معاون راهی اتاق مدیر گروه میانی  خانوم فلان شدیم...

اخر اینکه فعلا مشکل دارم . اما اگه منم که حالی از اینا بگیرم که خودشون حظ (؟؟؟) ببرن.

حالا تا شنبه یکشنبه.


دیروز که 5 رسیدم خونه برای ناهار و اینا و بعدش بررسی یه سری مدارک سابقم و اینا با خودم گفتم

 اون  asrap گفته بود تو دعوایی  هستی هاااا . ببین ؟  دیدی؟ طبق قانون جذب و  اینا ، همین جور همییییشه ی خدا دنبالمه.

همـــه ی کارای من  ( ساده ترین کارها )  به زخمت زیااااد حل میشه. 

اما من فقط از حق خودم دفاع میکنم  و مثه بز هرکی هرچی بگه قبول نمیکنم.  خب ، اگه از حق خودم دفاع کنم انگه دعوایی هم میخورم دیکه .

دیشب که با مامان اینا و نسترن صبحبت میکردیم سر این قضیه ... مامان ظفلی میگفت : ول کن بابا. بهت نگن اخلالگر و اخراجت نکنن.

ها ها ها .




2) مامان دیشب خواب دیده با بابا دارن میرن مشهد. هنوز عقد نکردن و میخوان اونجا عقد کنن. صبج که مامان تعریف میکرد گفت : این جندمین باره چنین خوابی دیدم. داشتم با بابا میرفتم. ...

راسش اظطراب عجیبی اومد سراغم .اما به روی خودم نیاوردم و گفتم :  دنبالت که نبومده ببود بگه بیا بریم.  داشتین با هم یه مسیر رو میرفتین.

بارها از این خواب ها دیدی . تازه من و مجید هم همراهتون هستین .. مهم نیس بابا.


3) دیروز عصر بین 7 تا 9 شب یه شماره بی پدر و مادر  ( شماره ایرانسل )  7 بار تماس گرفت. بار ترانه بازی میکردم و گوشی تو اتاق بود و نشنیدم.  وسط این تایم بعد از 3 -4 بار تماس اس ام اس داده بود که : 


  " میشه جواب   ج بدی لطفا  من دوست مجیدم  از طرف اون  تماس میگیرم    زنگ میزنم" .

دیر وقت دیدم. حدود 11 شب.   با خودم گفتم چه اس ام اس ضایعی ای. یه جوری  مسخره اس. به هرحال. ممکنه مشاوره یا چیزی بخواد...

صبح حدود 10  اس ام اس دادم که : " سلام . گوشیم جا مونده بود. متوجه تماسهاتون نشدم. "



4) باید به عاطی زنگ بزنم. نظام مهندسی برای مدیر فنی داره ازمون میگیره.  ببینم داستان چیه ؟

اگه بخوام ثبت نام کنم حداقل 250-300  پیاده میشم.  فک کنم 50 -60 پول آزمون باشه.  بعد از شرکت هم دیگه کارت رو تمدید نکردم فک کنم یه 150 هم اونجا باید بدم و دیگه اینکه رتبه مشاوره هم نگرفتم و اصلا رتبه بندی مشاوره هم ندارم که 150 - 200 هم اونجا.

اوه . بیشتر فک کنم زیر 300 نباشه هزینه یه ثبت نام ساده. 

حالا زنگ بزنم ببینم اصلا چی به چیه.  فقط میخوان پول جمع کنن یا چی ؟


5 ) یه چیزای دیگه هم بود که باید میگفتم . حرف تو حرف شد یادم رفت.

خدایا؟ شکرت. سپاسگزارم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۸
مریم م.م

نظرات  (۱)

سلام
تصور کردن تو در حین دعوا و اینا خنده دار و با مزه است.
خوب میجنگی و این خیلی خوبه گاهی دوست دارم مثل تو بجنگم اما راستش نمیشه و شاید از دستم برنمیاد.
تو وصع و حال و رفتارات خوبند ولی شاید خودت نمیدونی و یا کسی بهت نگفته. این تعریف نیست استنباطیه از چیزایی ک نوشتی.
اما. میخوام یه چیز دیگه بهت بگم شاید ناراحت بشی. نمیدونم. ودعوا کنی. بگی به تو مربوط نیست و این حرفا.عیبی نداره.بهتره گفته بشه.
یه عیب مختصر داری . اونم اینه..تو مریم میخوای مثبت اندیش باشی و با خدا باشی. و به اصطلاح از اون دلاراموهادباشی.ولی این رو هم به زور و با دعوا .با خودت دعواومیکنی و با خدا هم گاهی. اما دلارام بودن یکی از چیزاییه که به زور و اجبار نمیشه.. باید ارامش در خونت جاری باشه.قطره قطره و آرام ارام..ارامش به ارامی ودر صلح میاد.صلح با خدت و بعد صلح با خدا و بعد صلح با زندگی و جهان هستی...
یاد این شعر افتادم با.   هرکه دلارام دید. .از دلش آرام رفت...
برمیگردم..
پاسخ:
علیک سلام 

فک میکنم منو که ببینین از ترس خنده رو لبتون بخشکه.  البته که ,  ایشالله همیشه خنده رو لبتون باشه.
نه نه . ناراحت نمیشم. خیلیم خوشحال میشم ایرادات رو بهم بگین. اصلا از حالا به ازای هر 5 تا ایراد جوندار که ازم بگیرین یه جایزه دارین. شروع کنید . 5 تا 5 تصاعدی بالا میره جایزه ها. اووووووووووه این همه ایراد . شروع کنید ببینم چقد رکید ؟؟
شما آرومین ؟؟؟



...... .....

 کلا از حواب دادن طفره میرین.  اشکالی نداره. ( مربوط به پست ها قبل و یقینا بعد . ) .

..............
تاریخ این کامنت رو به خاطر بسپردید. شاید روزی خواستم ارجاع بدم....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی