هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

نتیجه

سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ق.ظ
صبح که میومدم داشتم تو دلم برای خودم حرف میزدم...
رسیدم به شکرگزاری از خدا و  ...بعدش به اون آیه  86 یوسف که چند شب قبل خخونده بودم فکر کردم.
گفتم : خدایا ؟  من خیلی خیلی ممنونم و سپاسگزارم بابت نعمت های زیادی که بی حساب بهم عطا کردی. سلامتی ، دست و پای سالم ، بدن سالم ، و... 
اما خدایا ، من ناراحتم. من گله دارم و  درد و رنجم رو به تو میگم. فقط به تو. مثه حضرت یعقوب ...
من دلم میخواد ...
من دلم میخواد ...
من دلم میخواد ...
...
...
...


بعدش به خودم گفتم : تو که اینهمه نعمت داری که خدا بهت داده. همین الان که سالمی و داری راه میری ، یکی از بزرگترین نعمت های خداست بهت.  بهتره شکرگزار باشی . قرار نیست که تمـّاااااام نعمت ها رو که خدا به تو بده. یه چیزایی هم کم باشه به جایی بر نمی خوره.
یاد بگیر همه چیز رو یه جا نخوای .  هیشکی همه چیز رو با هم نداره.  اصلا  همه چیز با هم نمیشه و ...
خلاصه ؛ با خودم کلنجار میرفتم که :
"زیاده خواه " نباش. 
راضی باش و سپاسگزار نعمت های خدا

یهو باز  آیه اومد تو ذهنم.
به خودم گفتم :   هی ؟ م ؟   مگه حضرت یعقوب اون همه پسر نداشت؟؟؟  خب یکی حالا گم شد یا هرچی .  یکی کمتر.  پس چرا  یعقوب  بابت داشتن باقی پسرها  و سلامتشون شکر نمیکرد؟؟؟؟؟  پس چرا با اینکه اونهمه پسر داشت باز به خدا گله میکرد و رنج و غمش رو به خدا می گفت و ازش پسرش رو میخواست؟؟؟؟
ها ؟؟؟؟  یعقوب پیامبر که اونهمه پسر دیکه داشت. بابت اونا شکر میکرد خب ... نه اینکه به خدا گله کنه و  ال و بل....

بعدش به خودم گفتم : خب "م" ،   شاید پسرهای دیگش صالح نبودن. برای همون با وجود داشتن اون همه پسر دیگه بازم به خدا گله میکرد و چه و چه ...
نه بابا .  "بنیامین " که صالح بود. اون که بچه خوووب بود.
پس چرا با اینکه  اون همه پسر داشت و حتی خدا بهش  بنیامبن رو داده بود که صالح بود ، چرا با وجود این همه نعمت بازم گله میکرد و هی رنچ و غمش رو به خدا میکفت و با وجود اون همه نعمت ( پسرهاش  )  بازم چیزای دیگه میخواست ؟؟؟؟

هی؟ " م" ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس تو هم می تونی . اشکالی نداره که با وجود نعمت هایی که خدا بهت داده بازم چیزای دیگه ای ازش بخوای و  حتی بخاطر
 نبودن اون شرایط و   نداشتن او چیزا  به خدا گلایه کنی ، هییییییچ اشکالی نداره.
خدا ناراحت نمیشه که بابا. 
تو بخاطر نعمت هایی که خدا بهت داده و بهشون واقفی شکرگزار باش و قدر دان ، بقیه هم هرچی میخوای به خدا بگو . گاهی هم گله کن ، قهر کن ، یا هرچی .
خدا ناراحت نمیشه.  مگه از یعقوب پیامبر ناراحت شد ؟؟؟؟  مگه یعقوب پیامبر با وجود اون همه نعمت ( اون همه پسر دیگه که داشت و حتی با وجود بنیامین )  بازم به خدا گله نمیکرد و درد و غم و غصه اش رو نمی گفت ؟؟؟

میدونی ؟؟؟ نگران نباش. هرچه میخواهد دل تنگت به خدا بگوی . هیچ آداب و ترتیبی مجوی... 
اون خدای توئه. ناراحت نمیشه ازت.  به پای ناسپاسیت هم نمی ذاره. نگران نباش.


خداییییی ای جونم مرسی. دووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووست دارم.  بقول ترانه : بوس بوس.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۶
مریم م.م

نظرات  (۱)

۱۳ مهر ۹۵ ، ۰۸:۱۲ saad yekta parast
 سلام بازم زیبا مثل همیشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی