خسته و کوفته
يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۴۴ ب.ظ
امروز از اون روزاست که حوصله هیییچ کاری ندارم. احساس خستگی میکنم. تا 3 دانشگاه دنبال امضا ممضا ، بعدش خونه و آقا مجید میگه زود ناهار بخور تو باید بری هااا.
خب به من چه . امروز عصر که نوبت من نیست. نویت نسترنه. اون نمیره تو برو . به من چه . دیگه شرورشو در اورده. این دوهفته ی باقیمونده تا نمایشگاه تموم بشه شوخی ندارم. حالا صب کن. نمیتونن جهنم. 3 نفری شریکیم. نه 2 نفری. مسخره اش رو در اوردن دیگه.
کوری 3 تازه دسیدم خونه. رسیده نرسیده میگی زود ناهار بخور فلان بسار .
الان خیلی بدنم کوفته اس. خستگی جسمی دارم نه روحی .
حال نوشتن هم ندارم ...
۹۵/۰۸/۰۹