هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

خسته و کوفته

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۴۴ ب.ظ

امروز از اون روزاست که حوصله هیییچ کاری ندارم. احساس خستگی میکنم. تا 3 دانشگاه دنبال امضا ممضا ، بعدش خونه و آقا مجید میگه زود ناهار بخور تو باید بری هااا.

خب به من چه . امروز عصر که نوبت من نیست. نویت نسترنه. اون نمیره تو برو . به من چه . دیگه شرورشو در اورده. این دوهفته ی باقیمونده تا نمایشگاه تموم بشه شوخی ندارم.  حالا صب کن. نمیتونن جهنم. 3 نفری شریکیم.  نه 2 نفری. مسخره اش رو در اوردن دیگه.

کوری 3 تازه دسیدم خونه. رسیده نرسیده میگی زود ناهار بخور فلان بسار . 

الان خیلی بدنم کوفته اس. خستگی جسمی دارم نه روحی .

حال نوشتن هم ندارم ...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۹
مریم م.م

نظرات  (۱)

سلام صبحت به خیر
پاسخ:
علیک سلام
عاقبتت به خیر.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی