هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

نقاب دار لخت است 2

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ

 توضیح پست قبل


یه چیزی فک کردم باید بنویسم .

تو پست قبل نقابدار ،   منظورم از یاداوری داستان پادشاه ، فقط شباهت  لباس پادشاه با نقابه نقابدار بوده و تصور بر پوشش داشتن بوده ،

نه قسمت حلال زاده حروم زاده و خنگ بودن و همرنگ جماعت شدن و هزار و یک نکته ی اصل و فرع داستان .

خواستم به این نکته تاکید داشته باشم.  هدف فقط  یه قسمتی از  داستان بوده که با شرایط نقابدار برام  تداعی شده . همین و بس.

اون داستان ارتباطی به  من یا نقابدار  نداره. نه مضمونش و نه نتیجه اش. البته نه. شاید نتیجه اش...

میدونی اشتباه کردم اصلا . که به دلیلی کمبود وقت رفتم و داستان رو تو نت سرچ کردم و کپی . باید همونجوری که خودم دوست داشتم و مد نظرم بود  تعریف میکردم...

در هر صورت مهم نیست.

خودم میدونم منظورم چی بود. و

اگر  یه درصد نقابدار بازم از اینورا رد بشه و بخونه

و

بعدش اگر متوجه بشه که خودشه که قطعا اگه بخونه میفهمه و باهوش تر از این حرفاست و البته اینکه مجددا  دستشو میندازه جیبش و صوت میزنه و پرنده ها رو نگاه میکنه و رد میشه ،  

میدونه که منظورم چی بوده. پس نیاز به توضیح اضافه نیست که قادر نباشم توضیج بدم و هی منظورم منظورم کنم.

همین و بس.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۷
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی