نقاب دار لخت است 2
توضیح پست قبل
یه چیزی فک کردم باید بنویسم .
تو پست قبل نقابدار ، منظورم از یاداوری داستان پادشاه ، فقط شباهت لباس پادشاه با نقابه نقابدار بوده و تصور بر پوشش داشتن بوده ،
نه قسمت حلال زاده حروم زاده و خنگ بودن و همرنگ جماعت شدن و هزار و یک نکته ی اصل و فرع داستان .
خواستم به این نکته تاکید داشته باشم. هدف فقط یه قسمتی از داستان بوده که با شرایط نقابدار برام تداعی شده . همین و بس.
اون داستان ارتباطی به من یا نقابدار نداره. نه مضمونش و نه نتیجه اش. البته نه. شاید نتیجه اش...
میدونی اشتباه کردم اصلا . که به دلیلی کمبود وقت رفتم و داستان رو تو نت سرچ کردم و کپی . باید همونجوری که خودم دوست داشتم و مد نظرم بود تعریف میکردم...
در هر صورت مهم نیست.
خودم میدونم منظورم چی بود. و
اگر یه درصد نقابدار بازم از اینورا رد بشه و بخونه
و
بعدش اگر متوجه بشه که خودشه که قطعا اگه بخونه میفهمه و باهوش تر از این حرفاست و البته اینکه مجددا دستشو میندازه جیبش و صوت میزنه و پرنده ها رو نگاه میکنه و رد میشه ،
میدونه که منظورم چی بوده. پس نیاز به توضیح اضافه نیست که قادر نباشم توضیج بدم و هی منظورم منظورم کنم.
همین و بس.