دل وقتی مهربونه ، شادی میاد میمونه
باید از زندگی لذت ببرم.
همین که سالمم . همین که مشکل خاصی ندارم ، همین که مامانم سالم وووو....
و...
باید از زندگی لذت ببرم.
اصلا نباید اهمیتی داشته باشه که از زندگی خیلی عقبم.
اصلا نباید اهمیتی داشته باشه که نسبت به سنم و همسالام ، خیلی کم پول دارم.
آره ، هیچی اهمیتی نداره. تا وقتی سلامتم ، مادرم سلامته و خدا رو دارم ، بااید از زندگی لذت ببرم.
بقول خونه مادربزرگه :
دل وقتی مهربونه ، شادی میاد میمونه .
خوشبختی از رو دیوار ، سرمیکششششششه تو خونه .
خونه ی مادربزرگه ، هزار تا قصه داره . خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره .
...
تازه همینجا ، تو آپارات برای ترانه گذاشته بودم . و صد برابره کودکیم لذت بردم از شعرش. بخصوص اونجایی که خوده مادربزرگه میخونه :
کناره خونه ی ما همیشه سبزه زاره . دشتااااااش پر از بوی گل ،
اینجا همممممممممش بهااااااااااااااااااااااااااااااره.
دل وقتی مهربونه ، شادی میاد میمونه
خوشبختی از رو دیوااااار ، سر میکشششششششششششه تو خونه.
امروز سومین پستم شد. بیکاریه دیگه .
خدایا ، صد هزار مرتبه شکر.