گند به دفتر نسترن اینا
دیروز کلاس داشتم تو دفتر نسترن اینا. اون خانوم نمیاد. گفته پابان نامه دکتریش سنگینه نمیرسه به gis. شدیم 3 نفر . جهان.چ. ی گند زد به صندلی و دسته اش رو کند احمق. همش پودر شد ریخت زمین... کل فضا رو گند زد. جارو هم کشیدم .اما تگه های مشکی چسبیده بود به زمین. درست مثه پودر مشکی . امروز صبح رفتم دفتر رو تمیز کنم. کلی فحش به خودم و جهان.چ.ی . ووو دادم. مجبور شدم برم سیم ظرفشویی بخرم تا بتون 5-6 تا سرامیک رو تمیز کنم. خیس عرق شده بودم. بابا دفتر " امانته " نمیفهمین ؟؟؟؟
تازه صندلی هم ماله هدی بود نه نسترن یا مشترک.
نسترن هم دیشب ناراحت شد و دعوا کرد. خب طبیعیه که بگم بهم حسابی بر خورد. منم گفتم : خسارتشو میدم . ..
میخوام دیگه نرم تو دفتر اینا. بریم یه جای دیگه . امانته . نمی تونم همش استرس داشته باشم. اینجور شد اونحور شد. درو خوب بستم ؟ برقو خاموش کردم ؟ بعدشم که دیشب به نسترن گفتم خیلی روشن و واضح دعوا کرد و برام سنگین شد. تا صبح خوابم بهم ریخت. همش خواب دفترشون رو میدیدم و کابوس...
خداروشکر به هر جون کندی بود تمیز کردم و روش هم یک طی کشیدم.
...
..
میدونی ؟کلا از اون موقعهاست که احساس خستگی مفرط از زندگی میکنم . عمره تباه شده و این حرفا . ...
سعی میکنم بها ندم بهش. فکرم رو معطوفه چیزای دیگه کنم. خدا بزرگه .