هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

4 شنبه هفته گذشته ، 12 تومن سال 93 رو به حسابم ریختن.
نسترن عصر که اومد خونه ، گفت پولدار شدی و 12 تومن گرفتی باید بهمون شام بدی .
گفتم : 12 تومن چیه که حالا؟ بری بازار 3 سوتم نمیکشه ، یه سوته تمومه.  اما باشه. هرچی میخوای سفارش بده شب بیارن.
نمیخواستم برای یه شام چک و چونه بزنم و خسـّت  به خرج بدم.
البته حرف های زیادی بود برای گفتن ؛  مثلا اینکه نسترن و مجید هم نفری 12 تومن گرفته بودن. جمعا 24 تومن. تازه نسترن سال گذشته بخاطر بارداری نیومده بود و هزار تا حرف دیگه ...
اما خب ، همه حر فها  گفتنی نیس که.
شام رو با پول خودم حساب کردم.

شنبه عصر دندونپزشکی نوبت داشتم. دکتر دوّلو . 2 تا دندون جلو رو  پوسیدگی ش رو گرفت و پر کرد.
 دندون چهارمه سمت راستم ، سالها پیش پر شده بود با مواد سیاه وتیره. نه رنگ دندون.  چون گفته بود سیاه ها دوام و مقاومت بیشتری دارن نسبت به مواد صدفی و رنگ دندون.
اون دندون در 7-8 سال اخیر به مرور سفیدیه روش رفت و سیاه بود. وقتی میخندیدم جالب نبود.همه فک میکردن خرابه و پوسیدگی داره.  اما سالم بود. فقط از نظر زیبایی رنگ روش رفته بود و سیاهیش مونده بود.
تو همون جلسه شنبه دکتر دولو  سراغ اونم رفت. فعلا یه روکش موقت براش گذاشت. یه روکش سفید.  اما 3 جلسه دیگه کار داره.  قالب گیری کنه  بده لابراتوار  بسازه  جاگذازی کنه و جلسه سوم هم ترمیم...
هزینه کلش شد 1.5  . که نصفش رو گرفت بقیه برای بعدا. 650 تومن رو دادم.  اون دندون روکشی شد 700 تومن. فک میکردم خیلی گرونتر بشه . مثلا 2 میلیون ...
خلاصه.
هزینه اینو رو هم مامان داد.
 من میخواستم از 12 تومن پولم 2 تومنش رو بردارم و یه کاری کنم که هم خدا خوشحال شه و دوسم داشته باشه و هم خودم همیشه آرزوش رو داشتم و چند هفته پیش از فکر کردن بهش غرق شادی شده بودم...
همیشه دلم میخواست چندین و چند بچه داشته باشم. به مرور تو این وضع خراب آرزوم یادم رفته بود... امروزه روز دیگه طرح ایتام و اینا  اشباع شده. بنابراین تو تصمیم گرفته بودم وقتی پولم رو گرفتم 2 تومن رو صرف فرستادن یه زوج جوون از کیمیته امداد کنم...

وقتی رفتم دندون پزشکی و ...  مردد شدم. تردیدم به این خاطر بود که وقتی  هنوز  ، من پول تو جیبیم رو از مامان میگیریم ، وقتی هنوز پول دندون پزشکیم رو مامان میده, ...
من هنوز استقلال ماالی ندارم. هنوز بارم رو دوش مامانه. درسته که مامان خودش حقوق داره و نیازی نداره ، اما همیشه قناعت کرده . یه مسافرت نرفته و ...
درواقع این 12 تومن درامد سال 93 ، از زحمات مامان بوده. نه من. اون بوده که حمایتم کرده همه جوره. مالی و ...
میدونی ؟ فک میکنم نباید تو شرایطی که هنوز مستقل نشدم ،  1/6  اون پول رو  برای خودم بردارم و خرج کنم. حتی اگه اون کار یه کار خدا پسندانه باشه ، تو این شرایط که استقلال مالی ندارم این کار درست نیست...
این جریان تردید دیرزوم بود که نوشتم و همش پرید و ثبت نشد.
...................................................
تو این تردید دیشب یه اس ام اس تبلیغاتی برام اومد  تور مشهد هوایی390 تومن 4 روزه با شام و ..  .  خب طبیعیه که چشمام برق زد. یعنی با 800 تومن میتونم کارم رو انجام بدم. تقریبا با نصف اون پول. ... 
دوباره با خودم فک کردم شاید این یه نشونه باشه. بعد از اون تردید بزرگ ،  در شرف منتفی کردن کار ، چنین اس ام اسی ...
باید پیگیر شم.
شماره کمیته امداد رو میگیرم که بینم چه جوری میشه. شاید بشه که 16 اردیبهشت 2 تا مهمون بفرستم برای امام رضا...  خودم اگه نمیرم و نشد که برم یا مامان رو ببرم شاید شد که ...
به امید خدا. توکل به خدا ...
راهش رو خووب بلد نیستم  و باید این کار و تنهایی و مخفیانه انحام بدم. ... البته قبلا به مامان گفته بودم و یه جورایی اجازه گرفته بودم. گفتم مامان ؛ من به 2 تومن از این پول احتیاج دارم برای کاری.
مامن گفت : چه کاری ؟
گفتم : نمی تونم بگم .
گفت برای من چیزی نخری هاااا.
گفتم : نه برای تو ؛ و نه برای خودم و برای هیچ کس چیزی نمیخرم . میخوام یه جور سرمایه گذاری کنم.
گفت: تقلبی نباشه. اینترنت و اینا .
گفتم. نه خیالت جمع. مطمتنه مطمئنه. فقط خواستم در جریان باشی که 2 تومن ازش بر میدارم.
حالا ، خدایا ؟ کمکم به انجامش برسونم...
الهی به امید تو.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۵
مریم م.م

کاری به کار همدیگر نداشته باشیم.باور کنید تک تک آدم ها زخمی اند... هرکس درد خودش را دارد.دغدغه خودش را دارد. مشغله خودش را دارد. باور کنید.

ذهن ها خسته اند. قلب ها زخمی اند . زبان ها بسته اند. برای دیگران آرزو کنیم

بهترین ها را ... راحتی را ... همه گم شده ایم. یاری کنیم همدیگر را ، تا زندگی برایمان لذت بخش شودو

آدم ها ، آرام آرام  پیر نمیشوند ؛  ادم ها در یک لحظه ، با یک تلفن ، با یک جمله ، با یک نگاه ، با یک اتفاق ، با یک نیامدن ، با یک دیر رسیدن ...

با یک  "باید برویم "  و با یک " تمام کنیم " پیر میشوند.

آدم ها را لحظه ها پیر نمیکنند .. آدم ها را ادم ها پیر میکنند...

سعی کنیم هوای دل همیدگر را بیشتر داشته باشیم و همدیگر را پیر نکنیم.



اینها رو امروز تو مجله خوندم  . خیلی دوست داشتم. والبته این :

به خودتان اجازه ندهید توسط این 3 چیز تحت کنترل دربیایید. "  گذشته تان   ،   مردم   و    پول"


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۹
مریم م.م
هفته خوبی رو شروع نکردم.
جمعه ظهر با نسترن و مامان و ترانه رفتیم یکم خرید . نسترن خرید داشت. هرجا از ماشین پیاده میشدیم کیف پول نسترن دسته من بود . جون اون بچه رو بقل میکرد...
شنبه ساعت حدود2 زنک زد که من کیفم رو ندارم برو بالا ببین تو آشپزخونه نیسو  ال وبل.  همونحا از ترس سکته زدم.  خب دسته من بود و بدنامیش واسه من بود. اونم با سابقه ی درخشان من در گم کردن  کیف و وسایل ...  من و مامان حسابی ترسیدیم. رفتم بالا و هرجی کشتم نبود که نبود. زنگ زدم گفتم نسترن تو ماشین رو بگرد. آخرین جا پلاسکو فروشی بود قشنگ یادمه اوردم تو ماشین و گذاشتم کنار دنده .بعدش اومدیم خونه دیگه. نه جایی رفتیم و نه جایی پیاده شدیم... تو تو ماشین رو بگرد. زیر صندلی و اینا ...
نسترن گفت الان میام خونه خودم بگردم... مامان تمام مدت به جون من غر میزد. سرشکتگیش ماله توه . تقصیر تو بود.. کیف دسته تو بود... کاش من نیومده بودم باهاتون دیروز و ... حسابی اعصابم بهم ریخته بود. 100 تا صلوات نذر کردم که خدا آبرومو نبره. ..
یکم بعد نسترن رسید خونه... تا کرکره رو داد بالا و بیاد تو پارکینگ ؛ من ومامان هم رفتیم پایین. هنوز ماشین رو خاموش نکرده بود. گفتم تو ماشین نبود ؟؟؟؟؟ گفت نه . نبود...
 نسترن پیاده نشده بود که مامان  در مقابل رو باز کرد. یهوووووو چشمم خورد به کیف. گفتم : ایناهاااااااااااااااش....
یکم در ماشین کجش کرده بود... همه خدارو شکر کردیم کلی. مامان گفت : سرم درد گرفته از ناراحتی.
من گفتم : خداروشکر پیدا شد و گرنه همه بدنامیش و سرشکستگیش مال من بود.. تقصیر من میشد.
نسترن گفت : مگه دنبال مقصر میگشتیم  . 
اما چیزی که واضح بود همین بود که سرشکستگیش ماله من بود و نسترن جلوی همه باید از سابقه درخشانم در گم کردن کیف و عیره میگفت ...
خلاصه نسترن بدون پیاده شدن دوباره کرکرده رو داد بالا و رفت خونه مامانش.
کل روزمون حسابی خراب شد. وقتی رفتم بالا حس خیلی بدی داشتم. خسته و کلافه از زندگی ...
هرچند ختم به خیر شده بود اما افسردگیش تا شب باهام بود. 
سر نماز مغرب و عشا  100 تا صلواتم رو دادم . خدا نجاتم داده بود. از یه بدنامی بزرگ . خدا نجاتم داد و آبروم رو خرید... 


یکشنبه معمولی گذشت.
اما دیروز دوشنبه.  همه چی معمولی بود تا اینکه ساعت حدود 7.5  غروب نسترن از مهمونی اومد که بریم خونه ... میخواسستیم سوار ماشین بشیم که دکتره ( شوهر آموزشکاه آشپزی مجاور)  ما رو دید. به نسترن ماشین رو تبریک گفت. گفت : دیگه ماشین نمره معمولی سوار نمیشین دیگه.
نسترن گفت :  نه . اونم داریم (206 اس دی ) . 
گفت : خب به سلامتی .
چن خریدین؟؟
گفت : 79 تومن.  فوله.  اما الان  پایین تر اومده. چون درهم پایین اومده. ماشین های منطقه آزاد  با درهم حساب میشه.
دکتره گفت : اااا . دلار نیس؟؟
گفت :نه.
 دکتره گفت : خب به سلامتی . چرخش برات بچرخه. به من اشاره کرد و گفت : یکی هم برای این بنده خدا بخرین.
من میبنی . برق 3 فاز گرفتم . انگار یه سطل آب یخ ریختن روم.  اما خودم رو نباحتم و همچنان همون لبخندی که از اول داشتم به لب  رو همچنان ادامه دادم.
نسترن در جا گفت : ایشون ارباب مان. ایشون باید برای ما بخرن.
دکتره خندید و گفت : میدونم. پس بگو یکی هم واسه ما بخره...
 
خیلی خودم رو کنترل کردم اشکم نریزه. چقد توهین و تحقیر اخه. ؟؟؟/ یکی واسه این  بنده خدا بخرین؟؟؟؟؟؟
تمام زورم رو میزدم که  که بغض نکنم یا اشکم نریزه.  وانمود میکردم همه چی مرتبه.  سعی میکردم با ترانه بازی کنم. اما حالم افتضاح بود...
وقتی رسیدیم خونه ؛ قرار شد لباسمون رو عوض کنیم و بیایم تو پارکینگ بار جمع کنیم برای یه مشتری.
وقتی لباس عوض کردیم و رفتم پایین ، نسترن گفت : تو انگار حالت خوب نیس. یه جوری هستی. گفتم : نه . یکم شکمم در میکنه. نمیدونم چرا. فک کنم گرمی کردم. یه چند روزیه درد میکنه...
سعی کردم عادی تر باشم  ...
اما حالم خیلی بد بود...
وقتی رفتم بالا در حالیکه با تلویزیون و کنالاش مشغول بودم برای مامان تعریف کردم.اما نگگاش نکردم  که اشگم بریزه... سر نماز مغرب و عشا  کلی گریه کردم یواشکی...
مامان هم میدونس حالم خخووب نیس. کاری به کارم نداشت و طولانی سر نماز نشستم...حتی گریه هم سبکم نکرد...
اون حال بد تا اخر شب باهام بود. گه گداری هم یه چیکه از گوشه ی چشمم میریخت پایین. اما سریع میگرفتم و سعی میکردم بغضم رو بخورم...
کل شب تقریبا هیچ حرفی بین من و مامان رد و بدل نشد. خوب میدونس که حالم بده. حتی مطمینم که میدونس سر نماز گریه کردم.
شاید اونم دل ودماغ نداشت. برای همین همه شب رو تلویزیون دیدیم. با کمترین حرفی
تو تخت بازم یکم یواشکی گریه کردم...
خیلی بد خوابیدم. یه چیزی بین خواب و بیدار.  میدونی ؟ آدم وقتی درد داشته باشه نمیتونه بخوابه.  روحم حسابی آزرده شده بود. 
بابا چرا نمیذارین به درد خودم بسوزم. چرا آدمو تحقیر میکنین با حرفاتون. ؟؟؟...
کاره خداست. خدا میخواد که تحقیر بشم.  خدا گره از هیچ کاریم باز نمیکنه.  همینجور  چندین ساله که دارم تو این باتلاق  دست و پنجه نرم میکنم و  عذاب میکشم. روج و جسمم خسته اس . ..
اگه راه فراری داشته باشم از اینجا میرم. من از روزی که نسترن اومده تو خونمون و عروسمون شده ؛ خواسته و نا خواسته باهاش دارم مقایسه میشم.  اون همه چی داره. کار ، درامد بالا ، خونه و زندگی ، بچه ... همه چی .
اما من هم سن  و همکلاس اون بودم و هیچیه هیچه ندارم. حتی از پس خرج و مخارح روزمرهام هم هنوز بر نمیام. 
با تمام تلاشی که کردم و میکنم اما ...
همه چیزم رو یک به یک دارم از دس میدم. کار ، شرکت ، بیمه ،  حتی اینترنت و  تخت خواب و ...
نمیدونم چرا خدا داره اینکار رو باهام میکنه .  نمیدونم تا کی میخواد عذابم بده . تا کی میخواد تحقیر بشم و رنج ببرم.  ؟؟؟؟؟
اگه امتحانه کی تموم میشه ؟؟؟ من که رفوزه شدم.
اگه سزای کارای بدمه ، چقده دیگه باید عذاب بکشم؟؟
توروخدا ،  بسه دیگه .
نمیخوام همین باشه زندگیم.
نمیخوام وابسته اینا باشم.
...
...
...
...
 دو سال پیش ( ت هادی پور ) هم تو مغازه دهشال مجید بهم گفته بود که ؛ تو هنووووووووووزم اینجایی وبه جایی نرسیدی هنوز؟؟؟ مجید رو ببین... مجید حوابش رو داده بود اما ،
اونروز با تمام تلاشی که کردم نتونستم اشکم رو نگه دارم. حسابی همونجا تو مغازه گریه گردم و اشک ریختم. جلوی مجید. ..

چکار کنم؟ کاری از دسته من بر نمیاد. باید خدا بخواد. خدا هم انگار منو نمیخواد. هیچی برای من نمیخواد. ...

صبح مامان گفت پا نمیشی نماز؟؟؟  منم گفتم نه.  سرم درد میکنه.
الکی گفتم. حالم خوب نبود. اما دلیل نماز نخودنم نبود.
شاید مامان اگه میگفت : پاشو نماز  پا میشدم. مطمئتم پا میشدم.  اما گفت پانمیشی ؟؟؟
به هرجال الکی تقضیر دیگران نندازم.  صبح نماز نخوندم.  هنوزم زیاد حالم خووب نیست. خیلی خسته ام از زندگی . زندگی بیحاصل.
خدایا؟؟؟ اخه مگه میشه؟؟؟؟   چرا ؟؟؟؟ تو هیچی نباید پیشرفت کنم ؟؟؟؟ کار ؟؟؟؟ زندگی ؟؟؟ و ......؟؟؟؟
چرا یکی رو تو زندگی مجید قرار دادی که همه چیزش  اوکی باشه؟؟؟  خواستی منو عذاب بدی ؟؟؟  خواستی بگی تو بی عرضه ای...
یا لیاقت نداری ؟؟؟
خدایا؟؟؟ اگه تنبه ؟؟؟؟ بس نیس تو این چندین سال؟؟؟؟؟
اگه امتحانه ، خب دیدی که رفوزه شدم . نمیکشم دیگه ...
خدایا؟ خواهش میکنم ، گره از کارام باز کن. خواهش میکنم.
نذار اینهمه تحقیر شم...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۴
مریم م.م

 این روزا  حس عجیبی دارم. یه نوع تشویش و استرس مثبت. انگار قراره یه اتفاقه خووب بافته.  یا شاید ، انگار که من  بیصبرانه منتظره یه اتفاق خیلی خوبم. حسه عجیبیه .یه استرس مثبت.

مگه استرس هم مثبت داریم؟؟؟؟  خب ،  به هرحال یه حسه خووب. یه انتظار و دلهره  برای یه حادثه ی خیلی خووب تو همین نزدیکی ها.

.

خدایا ؟ شکرت. سپاسگزارم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۶
مریم م.م

   طفیل هستی عشقند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری
          بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش         که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری
          می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند             به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
          تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار        که در برابر چشمی و غایب از نظری
          هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت               که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
          ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام             که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
          بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم            گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
          کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن               که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
          به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند              صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
          چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی               که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری
          دعای گوشه نشینان بلا بگرداند                    چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری
          بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن              و از این معامله غافل نشو که حیف خوری
          طریق عشق طریقی عجب خطرناک است        نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
          به یمن همت حافظ امید هست که باز             اری اسامر لیلای لیله القمر


 بیمن همت حافظ امید هست که باز           

اری اسامر  لیلای لیله القمری

 

     با کمک و یاری مبارک حافظ این امید میرود که از طریق همان عشق ورزیدن به مخلوقات خداوندی و استفاده از برکات او را به کار گرفته و در شب مهتابی به یمن همت الهی حافظ  لیلای  خود را ببینی و با او هم صحبت شوی و در همین شب روشن مصاحبت معشوق نصیبت شود .در اینجا منظور از شب مهتابی همان روشنایی عشق و منظور از لیلا همان دست یابی به بهترینها ی زندگی یعنی سعادتمندی و منظور از مصاحبت معشوق در آغوش گیری شاهد خوشبختی و نیک نامی و محبوبیت و بی نیازی و توانمندی است. 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۱
مریم م.م
روزا ، حرفای زیادی با خودم میزنم. همیشه تو دهنم در حال حرف زدن و تحلیل و و وو ... هستم. اما میام اینجا انگار حرفی برای گفتن ندارم. خب ، اون موقع ها هم که حرفم میاد اینجا در دسترس نیس که بگم...
دیگه خونه اینترنت ندارم.چند ماهی میشه... اینترنت هم مثه باقی چیزا که از دست دادم. البته اینترنت رو خودم خواستم که شارز نکنم. خونه لازمم نمیشه. همیشه اینجا بودم. و دلیل مهمترش اینکه خواستم به اونا بفهمونم که اینترنت رو فقط برای شما شارژ میگردم و من نیازی نداشتم...
دیشب به بیمه ام و سابقهم فک میکردم. اینکه بیمه ام رو پرداخت نمیکنم بشدت قبلبم رو فشرده میکنه و ازارم میده. اینکه دیگران پیشنهاد دادن که حقوق پدر و مادرت هست و بعد اونا استفاده میکنی و نیاز به بیمه و بازنشستگی نداری اذیتم میکنه و برام عین مرگه. اینکه با این کار دیگران رسما اعلام کردن که ازدواج نمیکنی پس حقوق پدر ومادرت بهت میرسه آزاردهنده ترین و زجراورترین قسمت ماجراست.
چاره ای جز پذیرش نداشتم. چون پولش رو کس دیگه ای پرداخت میکرد.
2 ساله که اینجا مشعولم. سهم ساله 93 ، شد 12 تومن. و
 سهم امسال 14.5 تا 15 ( هنوز قطعی نشده . منتظر 5% کارخونه هستیم ).
جمعا حدود 26-27 تومن. در حالیکه تا امروز یک قرون هم نگرفتم. و ماهی حدود 40-60  تومن هم کرایه ماشین دادمو ...
قراره امسال 12 تومن بگیرم به زودی. هنوز پوله نیومده دستم ؛  مجید براش برنامه ریزی کرده.  مبایلت خرابه . قبله دادنه پول بهت نسترن تا 500 تومن یه مبایل برات بخره.  لپ تاپ احتیاج داری و ...
اخه به شما ها چه. مگه خودم کجم که نتونم خرحش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  واقعا حرصم میگیره. و به زودی برخورد جدی خواهم کرد.
من خودم برنامه ریزی دارم براش. 12 تومن مبلغی نیس که . اگه بخواد خرج شه 3 سوته که نه  ، یه سوته تمومه. اما من ،   یه فکری کردم. نه اونحوری که اونا میخوان همشو یه حا میزارم بانک و سودشو میگیرم و   نه اینکه خرج بیخودی میکنم. ...
من میخوام 2 تومنش رو بردارم برای یکی از ارزوهای قدیمیم که دیگه خیلی وقت بود یادم رفته بود و بهش فکر نمیکردم ... دیروز صبح از فک کردن بهش انچنان شوقی تو وجودم اومد و  انچنان شاد شدم که وقتی به خودم اومدم دیدم غرق در شادیم و یه لبخند پهن رو صورتمه...
باخودم فک کردم ،  فکرکردن به اون کار هم شادم میکنه . چه برسه که بتونم عملیش کنم. ...
هنوز درست نمیدونم 2 تومن رو به شکلی و دقیقا چه جوری باید  تو اون مسیر ببرم و ایا کافیه؟ میتونه کافی باشه ؟؟؟
به هرحال . ان شاءالله وقتی گرفتم خدا کمکم میکنه...
10 تومن بیقیه هم میزارم ثامن و سودش رو میگیرم. حدود 250 ماهی ...
نه مبایل شادم میکنه و نه لپ تاپ و نه ماشین...
حالا که با همه اصرار ها تا حالا ماشین نخریدم ، دیگه یه ماشین معمولی نمیتونم بخرم. برنامه ام برای ماشین میمونه برای سال 97. اینجا یه شهر کوچیکه و نیازی به ماشین ندارم. اهل چشم هم چشمی هم نیستم که چون نسترن اسپورتچ سواره  منم فلان...
با همه اصرارهای مامان تا امروز زیر بار نرفتم... ماشین تو سال 97 ...
 همچنان میخوام و در تلاشم از اینجا بزنم بیرون. نمیخوام به اینا وابسته باشم و ازم سو استفاده کنن. این دقیقا حسم تو این 2 سال.
داره ازم سو استفاده میشه.
نسترن از زمان بارداریش دیگه نیومد. یعنی تو این 2 سال فقط 4 ماهش رو اومد . بارداری و بعد هم زایمان . اما ، دقیقا  سود برابر گرفت و خیلی مسایل دیگه .
از دیروز به فکرم رسیده که حداقل عصرها رو یه جا مشغول کنم خودم رو . یه جا که درامد ازش کسب کنم. اینطوری میتونم هم از اینجا و بیگاریش فرار کنم و هم یه درامدی داشتم. ...

...
به خدا توکل باید کرد. حتما یه روزی نوبت منم میشه. یه روزی زندگی به منم رو میکنه و به آرزوهای کوچیک و بزرگم میرسم و خدای بزرگ رو بیشنر از پیش شکر میکنم و شاد و سلامت لذت زندگی رو میبرم در کنار عزیزانم . و عشق و ارامش درونم رو نثار اطراف و اطرفیانم میکنم...
سال 1395 ، شروع بهترین روزهای زندگیمه.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۴۳
مریم م.م
امروز شنبه اس. 14 فروردین. اولین روز رسمی و کاری  سال 1395.
این روزها خیلی بهم سخت گذشت... شروع سال حال خوبی ندارم. از خودم و زندگی ووووووووووو  همه چی کلافه ام. ..
سعی میکنم عصبانی نشم. پرخاشگری نکنم. اما ؛ خب ، سعی میکنم. اما موفق نمیشم همیشه...
اینقد چیزای متفاوت آزارم میده  که حالی برای نوشتنشون نیس.
پول ،  کار ،  استقلال ,  زندگی  ؛  اسپورتج ، مغازه ، نسترن , مجبد ، پول ، درامد ، تصمیم گیری ،   مبایل ، مامان ، بازم پول ،  بازم استقلال ، بازم زندگی ...  درامد 93 ؛ درامد 94 ؛  بی پولی ، عدم استقلال ، وووووووووو
 اوووووف خدایا؟ 
شروع ساله چدیده. سعی میکنم توکل کنم به خدا ، شاید که از این باتلاق زندگی درم بیاره.
چاره ای نیس. باید تو این شروع سال توکل کرد پر انرژی و شاداب و با نگاه مثبت زندگی رو به امید روزهای قشنگش ادامه داد و بس.
همین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۰
مریم م.م

امروز میرم سر کار برای اولین روز 1395.یعنی اولین روز کاری در هشتمین روز نوروز.

با تمام وجود؛ از خدای بزرگ میخوام که از همین ابتدای سال 1395 دستم رو بگیره و کمکم کنه و بهترین ها رو برام رقم بزنه.

با تمام وچود از خدا میخوام که آغاز سال 1395 , آغاز بهترین روزهای زندگیم باشه.ا

با تمام وجودم از خدای مهربون میخوام که لحظه به لحظه کمکم کنه و لبخندش رو ازم دریغ نکنه و سال پر از شادی و آرامش و سلامتی و موفقیت و خوشبختی رو ذر کنار خونوادم  داشته باشم . سالی متفاوتتر و بهتر از سالهای گذشته... ان شاءالله.به خواست و یاری خداوند بزرگ ان شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۲۶
مریم م.م

دیروز تو خبرها خوندم که



"3 خواهر مجرد  همزمان  با ازاد کزدن گاز  همزمام خودکشی کردند. این 3 خواهر مجرد 43 تا 50 سال داشتند و تو یه آپارتمان با پدر مادرشون زندگی میکردندذ و رو دیوار  از اونا حلالیت طلبیدن. "

ازوقتی این خبرو خوندم نمی تونم از فکرش دربیارم.فک میکنم مقصر خداست...


میدونی ؟ گاهی یه کمک کوچولو از خدا ؛ یه جایزه یا یه هدیه , میتونه زندگی آدم رو تغییر بده. میتونه ادم رو به اوج برسونه. اون بالا نزدیک خدا...

اما امان از اون موقع که خدا هیچ توجهی بهت نداره تو هیییییچ زمینه ای. کار پول زندگی عشق بچه همسر درس و...  اون موقع است که با تمام تلاشی که کردی به اوج برسی و خودت رو به خدا نزدیک کنی و خودت رو بهش بسپری , با تمام صبوری که کردی , یهو صبرت لبریز میشه و طاقتت طاق میشه از بی تفاوتی خدا بهت و ووووووووووووو  از اون بالا می افتی پایین. همه چی برات بی اهمیت میشه. دیگه نمازت یه خط در میون میشه و ترک میکنی و با وقاحت تمام  مقصر حوادث و تصمیات رو  خدا میدونی و لاغیر.


من هیچ جوری نمیتونم خودم رو قانع کنم. تقصیر خدا بوده.

من فک میکنم از خدا طلب داریم. خدا تو قران گفته به هرکی دلم بخواد میدم و هرچقدر دلم بخواد میدم.

پس عدالت خدا چی میشه؟؟؟ پس فرق ادم خووب و بد و متوسط چی میشه؟؟؟/

إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ [آل عمران : 37] :«خداوند به هر کس که بخواهد، بى حساب روزى مى دهد»

مثه اینهکه یه معلم به دانش اموز تنبل هی نمره خوووب بده و بگه این در اخرت کنکور قبول نمیشه و ....



فهم من در همین حده...نمتونم خودم رو جور دیگه ای قانع کنم.

«یهدی من یشاء و یضل من یشاء»، یعنی خدا هر کس را که بخواهد هدایت و هر کس را که بخواهد گمراه می‌کند،


«لَقَدْ أَنزَلْنَا آیاتٍ مُّبَینَاتٍ وَاللَّهُ یهْدِی مَن یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (النور، 46)

ترجمه: قطعا آیاتى روشنگر فرود آورده‏ایم و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند.



و حتی به پیامبرش می‌فرماید چنین نیست که هر کس را تو بخواهی هدایت شود، بلکه هر کس را که خدا بخواهد هدایت می‌شود:

«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَن یشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (القصص، 56)

ترجمه: در حقیقت تو هر که را دوست دارى نمى‏توانى راهنمایى کنى لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مى‏کند و او به راه‏یافتگان داناتر است.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۳۷
مریم م.م

دی 2016 در سال 1395

هم نشینی دو ساله ی زحل (سیاره ی حاکم ماه تولدتان) در برج بلندپایه ی قوس رو به پایان است؛ شاید در یکی دو سال گذشته گاهی متوجه شده باشید که چه طور عناصر زندگی تان ناپدید می شوند. این قبیل اتفاقات به شکلی ظریف رخ داده و آنقدرها واضح و روشن پیش نمی آمدند. اما به هر رو، در مرحله ی پایانی این فصل قرار گرفته اید (به ویژه در رابطه با مسائل کاری و حرفه ای). در واقع دارید صحنه را پاک و آماده ی شروعی بزرگ تر و بهتر می کنید. آن ماه گرفتگی های سال ۲۰۱۵ که در سال ۲۰۱۶ هم ادامه دارند، می توانند نشانگر تغییرات و رشد کاری شما تا اسفند ماه باشند. با این حال برای آنکه اتفاقات تازه و چشم گیری رخ دهد باید تا مهر ماه و حرکت مشتری به خانه ی دهم نشانه ی تولدتان صبر کنید. با آغاز سال نوی میلادی پلوتون در خانه ی اول نشانه ی برج تولدتان قرار خواهد داشت و در زمینه ی روابط عاطفی و کاری، شخصا احساس جدیت بیشتری خواهید کرد. در واقع در این مرحله با درون و خویشتن خود تماس و ارتباط نزدیک داشته و در طی این تغییر و تبدیل ها از مشکلاتی که در کنترل رفتارهای خویش دارید، شگفت زده شده و به ریشه ی آنها پی خواهید برد. با وجود این حجم از آگاهی‌های نویافته، باز هم از پس کنترل خود بر نمی آیید (به ویژه وقتی مساله مربوط به نیازهای پر تب و تاب دل تان می شود). شاید امسال علنا ادعای مالک چیزی را کنید

فال دی سال 95 :

خلاصه:

فال سال 2016 برای متولدین دی ماه پیش بینی می کند که یک سال از تغییرات برایتان خواهد بود. شما در این سال در تلاش برای تغییرات دنیا هستید اما به جای آن به دنبال تغییر خود باشید.

ثبات مالی وجود دارد و در نهایت در چنگ شما خواهد بود. تصمیم گری های بزرگ در مورد چیزهای مهم از قلب شما بر خواهند خواست. شما در حال کار در جهت تحقق اهداف و ایده ال های خود و تبدیل شدن به شخصی که همیشه می خواستید باشید ، هستید.

 

در سال 2016 خود را کمی واقع بین و جدی تر از حد طبیعی خواهید یافت. با واقع گرایی در این سال به نتایجی که باعث تغییر دنیا شوند نخواهید رسید و شما می توانید خود را با دنیا وفق دهید.

از آنجا که شما مصمم در به آغوش گرفتن سال 2016 به عنوان زمانی برای ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی خود فکر میکنید و به دنبال آینده و لحظه ای چشم برنداشتن از اهداف بزرگ هستید و سخت به دنبال تغییرات بزرگ در زندگی خود و برای رسیدن به آنها هستید همه چیز خوب خواهد بود.

عاشقانه:

شما آماده برای یک تغییر جدی هستید و زندگی عاشقانه خود را در منطقه ای از زندگی خواهید یافت که در حال رسیدن و یا ساختن به آن هستید. اگر مجرد هستید این زمان به دنبال یک رابطه جدید هستید. شما چیزهای زیادی برای نشان دادن به دنیا دارید و کسی در خارج از آن قرار گرفته که فقط در حال انتظار برای ملاقات با شماست.

 

فال سال 2016 متولدین دی ماه پیش بینی میکند که عشق شما اگر در یک رابطه باشد شما آن را پیدا خواهید کرد و این سال یک سال بزرگ برای شما خواهد بود.

این سال یک سال خوبی برای تاکید مجدد بر تعهد موجودیت خودتان نیز هست. به شریک زندگی خود اجازه دهید که بداند شما چقدر برای او ارزش قائل هستید. با این حال اگر رابطه شما پیش نمی رود این مزان مناسب برای جلوگیری از بی راهه رفتن هاست.

فرصت های شغلی:

زندگی شغلی شما در این سال دستخوش تغییرات بزرگی خواهد شد. زندگی شغلی شما در سالهای گذشته در جریان بوده اما این سال شما به دنبال چیزی استوارتر هستید حتی اگر این به معنی تغییر شغل باشد.

فال سال 2016 برای متولدین دی پیش بینی کرده است که شما باید آماده برای پذیرش مسئولیتهای جدید باشید و نگاه تان از یک سو به مدیریت آنها باشد تا در پایان سال 2016 شما احساس بسیار امن تر در مسیر شغلی طی شده به همراه برنامه ریزی های بلند مدت احساس کنید.

 

برای پیشبرد اهداف شغلی خود شما تصمیم گرفته اید و این زمان خوبی برای افزایش دانش و مهارتهای خود است. شما همیشه طالب دانش بوده اید و در حال حاضر نیز به این سخت پای بند هستید.

ثبت نام کردن در دوره های آموزشی و یا رفتن به کلاسهای شبانه و یا حتی شروع به خواندن در مورد یک موضوع خاص که به آن علاقه مند هستید باعث پیشرفت شما خواهد شد.

امور مالی:

وضعیت شغلی خود را در سال 2016 با ثبات تر خواهید دید. بنابراین انجام امور مالی خود را سرو سامان دهید چون در سالهای گذشته پولهای خود را به صورت پراکنده دریافت میکردید و برنامه ریزی بلندمدت برای آنها نداشتید.

در سال 2016 با توجه به فال شما پیش بینی می شود که شما به راحتی قادر به پس انداز مقداری پول برای اینده باشید. این زمان ایده ال برای پرداخت بدهی خود و شروع به پس انداز منظم است.

سلامتی:

 

در سال 2016 شما در حال ایجاد تغییرات بسیاری دز شیوه زندگی کردن خود هستید. شما تصمیم گرفته اید که در مورد سلامتی و انچه می خورید جدی باشید و همچنین شروع به برنامه ریزی برای یک رژیم تناسب اندام کرده اید. با اینکه این کارها به نظر سخت خواهند آمد اما شما ارزش آنها را پرداخت خواهید کرد و در پایان سال از عملکرد خود در این مدت بسیار راضی خواهید بود.

 

خانواده:

 

با توجه به پیش بینی های سال 2016 در فال متولدین دی ، این سال شما قادر خواهید بود افرادی که در حال تلاش برای سوء استفاده از شما را کنار بگذارید. و بهتر است برای حفظ روابط دوستانه با همه کوشا باشید اما اجازه سوء استفاده را به کسی ندهید.

 

اصلاحات وضع خود:

 

این سال برای خدمت به جامعه است و اجازه ندهید که به فرصتهای بزرگی که باعث یادگیری مهارتهای جدید برای شما خواهند شد پشت پا بزنید. این زمان بسیار خوبی برای شروع یک دوره جدید است که می تواند باعث پیشرفت زندگی شغلی ما شود.

 

مسافرت:

 

اگر سال 2016 برای شما یک سال از تغییر است ، پس چرا تغییر از مناظر را اضافه نکنید؟. حرفه شما باید ارائه برخی فرصت ها برای سفر را به شما بدهد و از آنها نیز استفاده کنید. شما ممکن است بخواهید برای لذت بردن از سفر چندین بار در سال قصد مسافرت کنید. پس امسال زمان خوبی برای دیدن دنیا و آوختن از فرهنگهای دیگر است.

 

ماهانه:

 

• January یک ماه پر از چالش های شخصی برای شما است چون جاه طلب و خودخواه برای رسیدن به اهداف خود هستید.

 

 

 

شما میخواهید با دقت و توجه سال را آغاز کنید بخصوص در ماه February . ایده هایی که به نظر می رسند بزرگ هستند برروی کاغذ یادداشت کنید و با این کار از تنش های ناخواسته جلوگیری کنید چون زمان کافی برای تمرکز و فکر کردن قبل از عمل خواهید داشت.

 

 

 

در ماه March شما با تنش هایی در خانه روبرو هستید چرا که شما باید در انتخاب کلمات خود دقت بیشتری داشته باشید و احساسات خود را مدیریت کنید.

 

در ماه April شما بسیار حساس هستید و این احساس بسیار عمیق شما را در بر گرفته و حتی مسائل با درجه حساسیت بسیار کم هم برای شما حساسیت برانگیز خواهند بود.

 

همه چیز تا ماه May سپری شده و گذشته و از این به بعد برای شما و شریک زندگی خود روابط قلب به قلب در مورد مسائل جدی خواهد بود.

 

در ماه June نسبت به قبل احساس تعهد بیشتری به رابطه خود دارید و این شروع یک دوره فعال اجتماعی برای شما است.

 

در ماه July زمان مناسب برای شروع با تمرکز بر زندگی شغلی خودتان است حتی اگر شما با افراد بسیاری شریک باشید.

 

تابستان زمان مناسبی برای گرفتن وام برای خرید خانه است. ماه August به خصوص زمان مناسب برای تسویه حساب کردن بدهی های خود و حل و فصل تعهدات مالی موجود است.

 

در ماه September شاهد تغییر در زندگی شغلی خود هستید و حمایت خانواده نیز شاهد هستید.

 

در ماه October پیشرفت در شغل و بهبود امور مالی برای شما به ارمغان می آید.

 

یک سقوط البته بدون عارضه تا ماه November در پیش دارید. به احتمال زیاد برخورد با برخی از مسائل شغلی در خصوص مدیریت و شخصیت های متضاد باشد.

 

در ماه December زمانی است که شما باید بپذیرید که نخواهید توانست دنیای اطراف خود را تغییر دهید ، فقط خود و اعمال خود را می توانید تغییر دهید




سال سگ ( متولدین سال های ۱۳۲۵، ۱۳۳۷، ۱۳۴۹، ۱۳۶۱، ۱۳۷۳، ۱۳۸۵)

سال نو ممکن است برای شما مشکلات غیر منتظره ای به همراه بیاورد، اما باید خونسردی خودتان را حفظ کنید و با آرامش از پس این مشکلات بربیایید. در واقع، تا زمانی که محتاط و صادق باشید، انرژی های منفی زیاد قادر به تحت تاثیر قرار دادن شما نخواهند بود. از لحاظ کاری، امسال نباید وارد کارهایی بشوید که در حوزه تخصص شما نیستند، در غیر این صورت ممکن است به سادگی گول بخورید. به شرط این که نگرش مثبت خود را حفظ کنید امسال برای شما بهتر از آنچه که فکرش را می کنید خواهد بود.

طالع بینی

آنهایی که هنوز مجرد هستند خسته از جست و جو به دنبال عشق حقیقی به نظر می رسند. خیالتان راحت باشد، چرا که عشق امسال درب خانه قلب شما را خواهد زد. متاهل ها ممکن است مجبور شوند مدتی دور از هم باشند، ولی با دید مثبت و تلاش دوجانبه همه چیز در پایان کار رو به راه خواهد بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۹
مریم م.م