هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

۱۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۱۷
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۲۶
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۶
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۳
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۵۱
مریم م.م
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۵۴
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۵۲
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۰۹
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۰
مریم م.م

دیروز صبح رفته بودم بالا که کمک کنم ترانه رو اماده کنیم و لباس بپوشیم بیایم پایین و با نسترن بریم بیرون .  لباس که پوشید پرید بغلم و گفت : عمه ،  بغلی بغلی.

بغلیش کردم منتظر شدیم نسترن هم لباس بپوشه . یهو جلو در ،  دستشو انداخت دور گردنم و محکم بغل کرد و صورتش رو چسبوند به صورتم و با تماااااااااااااااااام احساسش گفت  :  "  عمه ، دوووست دارم "  .   " عمه ، دووست دارم " . 

شوک شدم.  از کجا یاد گرفته بود که بگه دوست دارم؟  اولین بار بود که ازش میشنیدم که به کسی بگه.  اونم اینجوری که دستشو بندازه دور گردن و صورتش رو بچسبونه به صورتم و بگه "  عمه دوووست دارم"

خیلی حال کردم. گفتم به خودم : هی ؟  م ؟؟؟ مگه ادم از زندگی جی میخواد؟؟؟؟؟

هی ؟ م ؟؟؟ چی لذت بخش تز از این میتونه باشه ؟؟؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۵
مریم م.م
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۴۱
مریم م.م