هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

از 5 شنبه.

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ

 هرچی تو ادامه مطلب هست رو صبح 5" شنبه" که اینترنت قطع بود نوشتم تو وورود. 

بعدش ، اینققققققققققققد شجاع شدم و جسور  ، که ،  همینجور رو دسکتاپ گذاشتم تا امروز یعنی شبه.

البته زیاد شجاع و جسووور نبودم ها . یکم استرس داشتم که یه بار عصر 5 شنبه کسی بیاد اینجا.

به هر حال هرچی که بود اینجوری شد.

امروز هم میخوام حرف بزنم. بذار برم یه پست دیگه. این ادامه مطلبه مربوط به 5 شنبه  5 اسفنده.

کابل  رو زدم به لپتاپ که یع سری عکس از موبایل خالی کنم رو سیستم  که یهووووووووو  همه چی پرید. تماااااام  شماره تلفن ها ،  اس ام اس ها م ووووو

کلا مبایلم دیگه زنگ نمیخوره. یعنی صدا نداره. هرچی  انگولک کردم نشد که نشد. عکس ها هستن اما تمام تنظیماتش بهم خورده و بخشیش حذف شده...

باید ببرم یه جا درسش کنه برام. چرا اینحوری شد؟؟؟

 

2) ظاهرش  بچه مثبته و خوب. ساده و سنگین به نظر میرسه. کاردانی نقشه برداری و لیسانس عمران و متولد 59. و الان هم ترم آخره و تو بعضی درسا از ترم قبل همکلاس.

  آقا

 این ،  بشششششششششدت مخرب اعصابه.  اول اینکه کلی استرس به ادم میده.  وای تو نخوندی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من خوندم. چرا نخوندی. ؟؟؟ من فلان درس رو 19 شدم ببین میتونی رکورد منو بزنی ؟؟؟؟  وووو....

....

اون روز تو تلگرام  لای صحبتا بهم گفت :  دوستان میگن خانوم فلان ( من )  خیلی دختر خوبیه و مودب.

خندیدم  و گفتم نکنه از دوستان منظورتون فلانیه .

گفت : نه. همه میگن بچه ها.  منم  موافقم باهاشون.

گفتم : خوب  دوستان لطف دارن. خوبی از خودشونه.

گفت : به نظر منم خیلی دختر خوبو محترمی هستی  اما  کله شقی.

خندیدم و گفتم : آره. کله شقم . اما شما چرا اینو میگین؟.

...

...

چند بار تو دهنم اومد بگم  :اما بجه ها در مورد شما نظر خوبی ندارن بخاطر دوستی با خانوم فلان. 

خواستم بگم : آقای ح و  فلان وفلان میگن : از بس با خانوم فلان گشته  مغزشو شستشو داده  عینه اون شده ...

...

اما نگفتم. هیچی نگفتم.

مخرب اعصابه واقعا. یه شوخی رو اینقد زیادی کش میده که لوثش میکنه.  مثلا واااای  چرا رابطه ات با خانوم کوچکی خوب نیست. ؟؟؟    وای تو پشت سرش گفتی .  ...

واقعا شورشو در میاری خیلی وقتا.  اون بار تو تلگرام بهش گفتم : خانوم فلانی خیلی هم  دختر خوبیه. نمیدونم چرا همه باهاش بدن و حوصلشو ندارن. بیچاره طفل معصوم.

میخواستم اینجوری خفه ش کنم که دیگه  نگه شما با هم بدین . چرا بدین؟  و 6 ماهه این حرفها رو هر بار به نوعی دیگه از نو شروع میکنه . دیگه خسته کننده شده.

دیدم  جواب داده : اگه  طفله معصوم دختر خوبیه ، تو چرا باهاش بدی.

....

واین داستان همچنان ادامه داره.

ترم قبل یه بار میخواستم دماغش رو بسوزونم سر همین قضیه . اما بازم  دهنمو بستم و چیزی نگفنم.

هفته قبل بهش گفتم :  شما هر بار تو صحبتها اصرار دارین پای خانوم فلان رو وسظ بکشین.

وای نمیفهمه .  شوخی هاش هم مخرب اعصابه.

یه بار بهم گفت :  فلان کار رو کردم که دور موتور خانوم فلان (من) رو بگیرم.

خندیدم و بهش گفتم :  خانوم فلان ( خودم)  موتورش کجا بود که دور موتورش.

...

واقعا  حد و مرز شوخی و جدیش معلوم نیست و کلا رو اعصابه. میخوام تا جایی که میتونم دیگه جوابشو ندم تو تلگرام یا کلی. اگه لازمه واقعا دیگه دماغشو بسوزونم.

 

4) چند وقته پیش نمیدونم تو تلویزیون چی میگفتن که  در مورد حدیث کسا بود. منم به مامان خواصش رو توضیح دادم. اینکه قبل از اذان صبح باید خونده بشه و اگه 14 روز متوسل بشی به خانوم فاطمه زهرا و بخونی  حتما حاجتت بر آورده میشه. ...

مامان هم 2 دوره تا حالا خوند. اما نتیجه نداد.

پشیمون شدم از اینکه به مامان گفتم اون روز. کاش بهش توضیح نمیدادم از حدیث کسا. 

احساس میکنم اینطوری ناامید میشه. کاش نمیگفتم بهش. دوس ندارم از متوسل شدن  و این حرفا  ناامید بشه.

تو همین فکرها و نگرانی ها بودم که متوجه شدم این روزها دوباره شروع کرده.  ایام فاطمیه.  وقتی دیدم دوباره شروع کرده  ، گفتم : خب بذار هر کاری دوس داره بکنه. اما بازم نگران بودم. نگران از نا امیدیش.

فک میکنم امروز  صبح خواااب موند و با صدای اذان بیدار شد. یعنی اینکه  خراب شد. راستش هم ناراحت شدم براش و هم خوشحال.  ناراحت برای اینکه نمیدونم چند روز بود که داشت زحمت میکشید و بیدار میشد و میخوند. شاید مثلا روز 10 -11 بود.

و خوشحال برای اینکه خراب شد و دیگه ناامیدی از توسل براش نمیمونه. خودش خراب کرد.

...

...

5) مجید زنگ زده سر ظهر از خواب بیدارم کرده که چی ؟؟؟  هی ؟ م ؟؟؟؟؟ خواااااب بود ی ؟؟؟

پ. ن .پ  بیدار بودم

   میدونی چی شده ؟؟؟؟

چی شده ؟

خبرها رو نخوندی ؟

نه بابا. چی شده ؟

تو نقاط مختلف ایران    اختر شناس های آماتور    ،  اشیاأ نورانی دیدن .

تو ایران ؟

آره . تو نقاط مختلف. 

کی گفته ؟؟؟

زیر نویس شبکه خبره. یوفو ها  بازم تو ایرانن...

.....

...

...

 

خندم گرفت. مجید چه بحث یوفو ها براش جالب شده.؟ فوری هم زنگ میزنه به من. 

 

 

 (6اسفند ماهه. هوا خیلی خیلی عالیه.  امسال برخلاف سالهای قبل نگاه به پشتم نمیکنه.

 داشته ها و نداشته هام رو نمیشمرم. 

حساب و کتاب، سالی که گذشت رو نمیکنم.

نگاهم به جلوست. بهار زیبای 96.

پسورد م  پارسال  " بهار زیبای 95" بود. امسال میکنمش 96 . شاید.

از بیکاریم بعد خرداد هم  اصلا ناراحت نیستم. یه امید عجیبی دارم. نمیدونم به چی امید بستم. اما حس خوب و مثبتی دارم. خدا بزرگه. کنارمه. مشکلی نیست ان شاءالله.

به زودی بهار ه زیبای 96 شروع میشه.

دارم آلبوم زیبای سالار عقیلی رو گوش میدم . الان این آهنگه

به به.  چنگی به دل ما بزن ای دف زن عااااااااشق. بگذار نفس تازه کند ناله ی  زارم.

سنگین شده باره هجراان تو بر دل

این زخمه تحمل نکند رشته تارم

بیچاره دلم  خون شد و دلدار نیااااامد

من بلبل پاییییییییییزم و گلخانه ندااااااااارم.

 

به به .  

 

سر تا  قدم در تب این فاصله ها سوخت

بر باد فنا رفته  همه  دود و غبارم (؟؟؟؟؟؟)

من در دل خود جز غم عشق تو ندارم.

دیوانه عشق توا م و چاره ندارم. ..

 

بی نت نوشته اینا.  ساعت 11.05  هست و اینترنت بدلیل پاره از مشکلا ت قطعه و از صبر  و شکیبایی ما هم متشکرن و  منم تو ورد تایپ کردم.

اینقد که دیر به دیر مینویسم ، وقتی میخوام بنویسم اولش کلی حرف دارم. اما بعدش اینقد زیادن و مختلف که یادم میره چیا بوده که ذهنم رو درگیر کرده و میخواستم چیا رو خالی کنم .

هیمن

خدای قششششششششششششششششششششنگم ؟؟؟ دووووووووووووووووووووووووووووووستت دارم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۷
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی