هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

دکترها

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۰ ب.ظ

1) اقا اینا همّشون دکترن  شوهراشون هم دکتر. یکیشون همه امریکاست .  فک کن جالا تو ...

هرچقد گروه بچه های لیسانس رو دوست دارم این گروه بهم نمیچسبه. یه جوریه برام. با اینکه هنوز خیلی کمیم حدود 12 نفر ، اما هیچ محبت و گرمایی دیده نمیشه. اگه باشه فقط لفظشه. حقیقی نیست...

..

2) گر نگه دار تو انست که من میدانم      شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. ...


3) چی بگم ؟  از خودم و روزگار چی بگم؟؟ گاهی مثه الان  دلتنگ هم دیگه نمیشم.یا دلگیر ...

4) میخوام برم  دفتر  " م ف "  ساعت 7 قرار دارم. کم کم باید حرکت کنم. یکم سختمه. زنگ زدن بهش و غیره...

چه میشه کرد. ؟ باید برای زندگی تلاش کرد.

میدونی ؟ سحر هم تو گروهه.  همون سحری که فقط به من گفته و من میدونم که نتونست تو ایران تو مراغه گیاهپزشکی بخونه و  مشروط شد و اخراح شد. بعدش فرستادنش بلافاصله  فیلیپین. اونجا  دندونپزشکی خوند و بعد ازدواج کرد و اونحا تخصص گرفت و  الان یه خانوم دکتره.

کسی که تو دانشگاه ابزان نتونست یه لیانس بگیره حالا خانوم دکتره.  ...


5) زندگیه و سرنوشت....

6) خدایا ؟ سپاسکزارم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۱
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی