چرند
حوصله نوشتن ندارم. اما مینویسم اون موضوع رو.موضوع وقاحت و نمک کوری رو ...
نوشتن خوبه. آدمو سبک میکنه. حتی اگه خاله زنکی باشه و در وری. ...
مهم اینه که ذهن خالی بشه. قی کنه حرف های آزار دهنده و ....
خیلی وقته دیگه حال نوشتن ندارم.
با اینکه اینجا خالیه و میتونم اینقققد داااااااااااااااااد بزنم تا جوونم درآد ، با این حال انگار من این کاره نیستم. تو این زمینه جسسسسسور نیستم که بگم : " گوربابای مردم و دیگران " . فریاااااااااااااااااااااااااااد بزن. حتی اگه کسی مخفی هم هست ...
با اینکه کم مینویسم و حوصله نوشتن نیس ، با اینکه اینجا کسی نیس ، با همه اینها هنوز گاهی مخفی مینویسم. یعنی مینویسم و ثبت موقت میکنم که نمایش داده نشه.
شاید هم این موضوع ربطی به جسور بودن نداره...
خب ، ادم که نباید همه حرفهاش رو بریزه رو دایره ...
بعضی حرفها؛ احساسها و ... خصوصیه . شخصی...
میدونی حدو مرز هر چیز باید رعایت بشه. مثه "رک گویی" با " بی ادبی " با توهین با ...
کسایی که مدعی رگ گویی هستند و تو این کار اغراق میکنند و پشت هم دل میشکونن و توهین میکنن و دیگران رو آزار میدن...
آره . همه حرفها گفتنی نیس.
بعضی حرفها حتی نباید تو ذهن آدم گفته بشه. یا حتی فک بشه... فکر کردن به بعضی موضوع ها و حرف زدن تو ذهن در موردشون باعث پرورش دادن اون موضوع و رنگ گرفتنشون میشه ...
بعضی حرفها رو میشه گفت فقط برای خودت. ...
من از اون ادم مغرور هام که هیچ وقت حیتی ضمیمی ترین دوستام از احساساتم و راز دلم نسبت به بعضی چیزا مطلغ نشدن...
همیشه از همون جوونی میدونستم که دوستی موقتیه. ممکنه 5 سال بعد یا 10 سال بعد ؛ دوستی کم رنگ بشه و راز من ؛ حرف من ؛ درد و دل من ؛ دیگه برای اون کم رنگ بشه و ختی بدتر بعنوان یه حربه (؟) استفاده کنه علیه من. ...
من همیشه مغرور و محتاط بودم. ..
حوصله باز کردن معانیش رو ندارم. میدونم و میفهمم که دارم چی میگم...
...
...
...
عید فربان 95 گذشت.
و
نسترن خر است .
و
پاییز داره میاد . یه هفته دیگه ... کی گفتاه پاییز پاداش فصل هاست و این حرفها... اه اه اه. روزای کوتاااااه ، برگهای ریزان و غم انگیز ...
آه. باید منتظر بهار بود. بهار 96 ... سوز و سرما تو راهه. دیگه امیدی نیست تاااااااااااااااااااااااااااا بهار 96 . اگه عمری بود و خدا خواست...
یه بهار زیبای دیگه و پشتش یه تابستون گرم و خوب. یه بار دیگه زندگی از نو...
...