هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

اسرار

يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ب.ظ

  دیشب بعد از نماز مغرب و عشا ؛ 

سوره یوسف بود . صفحه منتهی به آیه 86 میشد. آیه 86 یوسف:

قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ

یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از ( لطف بی حساب ) خدا چیزی دانم که شما نمی دانید.

و

صفحه بعدش 87 یوسف.


یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ﴿۸۷﴾


ی پسران من ، بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از فرج و رحمت خدا نومید نشوید ، که جز کافران از رحمت خدا نومید نگردند.



خیلی خوب بود.  نیاز داشتم بهش خیلی ...



دیروز ساعت 3 - 4 عصر بازم خواب دیدم. یه خواب "ناخوب".

خواب دیدم آب استخر یه آن ، آروم آروم بالا اومد و یهو زیاد شد و بسمتم اومد. نرده های کنار استخر رو محکم گرفتم. با خودم گفتم باید سفت بچسبم. وگرنه آب منو میبره. اگه آب منو ببره تو استخر بیفتم غرق میشم. باید محکم بچسبم به نرده های کنار استخر...

خیلی زود این جریان تموم شد. آب فروکش کرد. از دور مامان رو دیدم ورفتم سمتش . خواستیم با هم آزانس بگیریم که بر گردیم خونه. همه جا بارون خسارت زده بود کمی...

 


تصورم از خوابم اینه که یه گرفتاری میاد سراغم... نمیدونم چیه . ؟ به هرحال گرفتار یه مشکلی میشم که احتمالا  زود ازش خلاص میشم. اما با ترس و حشت و  تلاش. درست مثه توی خواب.

می دونی ؟ از اینگه مامان همراهم نبود تو اون شرایط خوشحالم...


این خواب رو با خواب چند وقته پیش مقایسه میکنم. رعد و  بهم ریختگی آسمان و  قوس و  این حرفا ...

اوه . نباید خودم رو درگیر خواب های بی اساس کنم.  اساسا  اصلا نباید درگیر خواب بشم . نباید خوابها  تعیین کننده مسیر زندگیم باشن و به اونا فک کنم...


بابا ، این فقط یه خواب بود که شاید به سیل غروب و شب تعبیر میشد. چون دیروز غروب سیلی اومد وحشتناک. همه جارو آب گرفت تو شهر. ترافیک وحشتناک...  اونقد که مجید اینا با ترانه  تا ساعت 10 نتونستن بیان خونه و رفتن خونه مامان نسترن  تا کمی شرایط عادی بشه.

بیخودی تعبیر بد نزن برای خوابها ...

نباید بزارم  خوابها رو زندگیم تاثیر بذارن ...

میدونی ؟ این یکی رو حالا یه جوری رفع و روجوع کردم اما خواب قبلی خیلی خاص و متفاوت بود...

آها . راستی از خواب عصر های من باید ترسید. از زمان فوت بابا اینو فهمیدم. وقتی ککه فک میکردم خواب های عصر هیچ وفت تعبیر ندارن و چرت و پرتن. اما  ، از اون موقع فهمیدم که خوابهای عصرم  از همه بیشتر تعبیر دارن... 

بگذریم . به هر حال...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۴
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی