عسل عمه
بهانه
از باغ میبرند چراغانیات کنند/تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»/تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند/این بار میبرند که زندانیات کنند/
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی/شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست/از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست/گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
الان طبقه بالام. ترانه خوابه. تا 9 اینجام بعدمیرم مامان میاد بالا و من میرم که آماده بشم وبرم. ترانه سرمای سختی خورده بچه. امروز باز میبرنش دکتر.
یه هفته ای میشه که دسترسی به نت نداشتم. هفته فبل که کلی سرم شلوغ بود . افزایش قیمت و ال وبل. نشد که تو نت باشم ... بعدشم برف و سرما خوردگی ترانه و خودم و بقیه. از 5 شبنه دیگه نرفتم سر کار... امروز میرم... بازم کاره عقب افتاده دارم...
1 - به عاطفه زنگ زدم که امروزبیاد پولشو بگیره. سهمش از شرکت . 2 ساله که نامه زدم به دارایی که فغلا شرکت دیگه فغالیت نداره. پول اینو هم بدم و راحت.
2 - رو سیستم اینا زیاد راحت نیستم برای نوشتن. قدری سرعتم کم شده. اووه امیدوارم که الان که می نویسم ترانه بیدار نشه. داره ووول وول میخوره. :-)).
3 - از 7.5 اینجام. 8 سیستم روشن کردم. الان ساعت 8.42 هست. اول ازهمه ترجیح دادم بعد از یه هفته وای جی سی بخونم. چون مجید از 4-5 روز قبل اصرار داشت که هی ؟ م؟ وای جی سی حوندی ؟؟ گفتم نه . چی شده؟
میگه <ویوفو تو چین کره نمی دونم یه جایی گفت جسم نورانی دیده شده. جتما بخون.
چند بار بهم گفت. .. هفته قبل ترش داشتیم 2 تایی تو یه مسیری که پیاده میرفتیم در موردش باهاش یکم حرف میزدم... اون معتقده که روسیه این دانش رو داره... بهش یاداور شدم که چرا زمان احمدی نزاد جسم نورانی تو نظنز و اطراف کرج و ... چقد بوده
اوه . مامان ا ومد و عسله عمه بیدار شده ...
باید برم.