شانس
1) به زودی هوا گرم میشه. روزهای خوب و گرم در راهند .
میدونی ؟ بهار ، برای من ، سراسر امیده و انگیزه. امید به روزای خوب و قشنگ. روزای آفتابی و گرم. روزای شاد. ...
هنوز هوا خییییییلی خیلی سرده. با اینکه بهاره اما هنوز پالتو تنمه و جوراب شلواری پام. اما میدونم به زودی روزای گرم میان. هرچند که اینجا گیلانه و خوب سرما بیشتر موندگاره ، اما به هر حال سرما موندنی نیست.
کلا ، انسان به امیده که زنده اس. بهار برای من یعنی زندگی . یعنی امید. دوسش دارم . خیلی . زیاد .
سلام روزای روشن. زندگی زیبا ، سلااااام.
2) صبح رفته بودم بالا پیش ترانه. خواب بود. 3 شنبه ها میاد پایین پیش مامان . طبق معمول تا خوابه من پیشش میمونم. ...
وقتی خواب بود رفتم و کنارش دراز کشیدمو بغلش کردم. یه غلط زد و دستش رو گذاشت زیر گردنم. چشمش رو باز کرد و یه لبخند وباز دوباره خوابش برد.
با خودم گفتم : خدایا ؟ من چقد این بجه رو دوس دارم.
وقتی بهش نگاه میکردم از دیدنش لذت میبردم. چقد یه بچه میتونه دوست داشتنی باشه. چقدر معصوم و لطیف....
یادم اومد به حرفهای نسترن.
چندین بار تا حالا تو گروه دوستای مدرسه از لذت مادر شدن و مادر بودن گفته. گفته که چون خودش تجربه اشو رو داره میدونه که چقدر لذت بخشه و شیرینه.
یادم اومد به حرفهای قبل از عیدش تو ماشین.
بهم گفت : م ؟ من با داشتن ترانه اینققققققققققدر خوشبختم و احساس خوشبختی میکنم که گاهی میترسم که نکنه یه اتفاقی بیفته .
با خودم فک کردم ، خب راس گفته . خونه و زندکی عالی ، همسر و بچه و کار و پول و درامد و خوشی و سلامت ووو.
خب ، مگه آدم از زندگی جی میخواد دیگه؟ وفتی همه چیزش عالی باشه و غم و مشکلی نباشه تو زندکی ، خب معلوم که آدم احساس خوشبختی میکنه . در کنار همه اینا داشتن یه بجه دیگه اوج شادی میشه.
راست گفت که چقققققققققد خوشبخته. واقعا خوشبخته.
ترانه که غلط زد از افکارم اومدم بیرون. ترانه طاق باز خوابیده بود و دستش رو بالش . کف دستش رو به بالا بودو نظرم رو جلب کرد . گفتم بذار بببینم کف دست یه بچه جه جوریه. یکم چرخوندم سمت خودم و نگاه کردم. سعی کردم خطوطش رو ببینم.
با خودم فک کردم آیا خطوط دست یه بچه 2 ساله شکل گرفته کامل ؟ آیا خطوط دستش تغییر میکنه ؟؟؟
با خودم فک کردم که ، آیا ، خوشبختی ، ارثیه.؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می دونی ؟ بارها شنیدم که میگن : فلانی ها خونوادگی خوش شانسن .
یا مثلا میگن : فلانی مادرش خوشبخت و خوش شانس بوده اینم مثه مادرشه.
اینا خونوادگی خوش شانسن.
و
و میدونی ؟ اینو از هدی در مورد نسترن اینا هم شنیدم. هدی میگه : اینا خونوادگی خیییییییلی خوش شانسن.
با خودم فک کردم که ، آیا ترانه هم شانس و اقبال و خوشبختی رو از مادرش به ارث میبره؟؟؟ و آیا اصولا ارثیه یا ...؟؟؟
3) میخواستم زیاد حرف بزنم . اما با نوشتن 2 یکم دل و دماغم رفت. حالا تا بعد ...