هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

گزارش سفر

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۳۴ ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااام .

ما اومدیم.

 چهارشنبه ظهر   ایران ایر ، اس ام اس داد که پرواز  1.5 ساعت تاخیر داره و  ساعت 8 شب  پروازه. منم زنگ زدم و چک کردم. چون تو سایتشون تاخیر ثبت نبود .   ساعت 2 بعدازظهر هم خوده آزانسی که بیلط گرفته بودیم زنگ زد و تاخیر رو اطلاع داد.

ساعت 5.5  ماشین اومد دنبالمون.

نسترن و ترانه خونه بودن که بدرقمون کنن. ترانه کلی گریه کرد .  دلمون گرفت...

نسترن ، کلی سفارش کرده بود بهم. از فرودگاه بگییییییر  تااااااا  قرص و داروی مامان و  هتل و وووو

به محض رسیدن ،  گیت باز شد و چمدون رو تحویل دادم...

تقریبا 8.45 بود که سوار شدیم. 

برخلاف اونجه که شنیده بودم خییییلی باحال بود. نه من ترسیدم و نه مامان.

خلبان گفت 1.40   تا مشهده. چون تاخیر زیاد بوده  من  از برچ مراقبل اجازه میگیرم و از مسیر های  میانبر میرم و البته سرعتم رو زیااد میکنم  تا تاخیر کمی جبران بشه و بجای یه ساعت و چهل دقیقه ، یه ساعت و پنج دقیقه  بشینیم مشهد.

و البته اینم گفت که بخاطر شرایط جوی مشهد ، باید اونجا ارتفاع رو کم و زیاد کنیم که نترسین . مشکل خاصی نیست و مختص آب وهوای این فصل از سال اونجاست.

من ومامان کمی خسته بودیم. یکم شاید انتظار خستمون کرده بود. از صبح انتطار رفتن میکشیدیم و بعدش...

3 نفری که ردیف جلوی ما بودن  گویا هر سال میرن مشهد. اما  میگفتن دیدن شب مشهد از تو هواپیما بی نتظیره و خیلی جذاب تره تاروز.


وقتی رسیدیم هتل ساعت 11.15  بود . خلوت و سکوت. خیلی سریع پذیرش شدیم و رفتیم تو اتاقمون. خوشبختانه اتاقمون طبقه اول بود و  وقتایی که آسانسور شلوغ بود میشد از پله رفت.

اتاق یه سویت بود. یه اتاق خواب  3 نفره ( یه تخت دبل و یه سینگل ) .   و  یه نشمین  با یه نیم ست مبل و میز و ...

یه بخشی کابینت و یخچال ووو

خلاصه یه نگاهی انداخیم و از چیزی که ذوق مرگ شدیم داشتن  توالت ایرانی کنار فرنگی بود.

اون شب  تا جابجا شدیم و ساک باز کردیم و ملافه های شخصی خودمون وووو  اینا شد 12 شب.  و باتبع یه نصفه روز از رزور هتلمون بی جهت رفت.  

5 شنبه صبح رفتیم حرم.  تو آسانسور زده بودن که گشت طرقبه  همون 5 شنبه صبح ساعت 10 تو لابی جمع شن. بعد حرم صبحانه و بعدش اماده شدیم برای گشت. تو طرقبه خرید کردیم و جن تایی عکس گرفتیم.

5 شنبه و جمعه و شنبه کامل اونجا بودیم.   تو این روزا  ،  روزانه  حرم میرفیتم هر روز  و  جاهای که رفتیم 

طرقبه ،  کوه سنگی ،  چالی دره ،  باغ گیاهشناسی ( بهشت به نظرم ) .

و بازاها و مجتمع هایی که رفتیم :

زیست خاور ,  احمد آباد و ...  ، 17 شهریور ,  پروما ،  زیپ ، ویلاژ توریست

نخود و کشمش رو جدا جدا از  آجیل چی خریدیم. و البته قیصی .

زعفرون و نبات رو از  نمایندگی " بهرامن "

زرشک و آلو بخارا  رو از طرقبه .

350 تومن فقط برای ترانه لباس و عروسک و جوراب شلواری خریدیم.

برای خودم و نسترن یه کتونی سرمه ای خیلی شیک و سنگین از  احمدآباد خریدیم.

برای دایی ها و  عمه و خاله مامان و خاله نسترن و مامان نسترن  سوغاتی :

زعفرون ؛  نبات با نخ زعفرون   ؛ زرشک  و  نخود و کشمش تو پک های شیک آجیل چی   

برای نسترن اینا که 64 تومن زعفرون و 10 تومن نبات  و  38 تومن آلو و  20 تومن قیصی و   عناب و  یک کیلو زرشک پفکی  و  آهااا یه نوع سوهان وووو ...

 خیلی خوش گذشت.

شب آخر ، شب تولد امام حسین بود. یعنی روز شنبه 9 اردیبهشت 96 ،  ساعت 10  از تو حرم به دایی ها زنگ زدم و گفتم 3 دقیه وقت زیارت . به  سحر هم زنگ زدم. و به عمه .

سفر خوبی بود.

نمیدونم چرا رانه چپم به اندازه یه  پیشدستی  یا بزرگتر از یه نعلبکی  کبود شده. کبوده سییییییییاه . وقتی دیدم خودم ترسیدم. الان داره بهتر میشه کم کم داره بنفش میشه. یعنی داره خوب میشه.

و

مامان

مامان هم روز آخر ، عصر روز یکشنبه تو باغ گیاهشناسی ، خواست رو یه تکه چمنی که خیس بود پا نذاره که زانوش درد گرفت و ورم کرده و میلنگه الان. آرتورزشه .

چپر  چلاق (؟؟؟ چلاغ )  کردیم خودمون رو برگشتیم.

ساعت 1.5 ظهر یکشنبه 10 اردیبهشت رسیدیم خونه. 4 شب ...


خدایا ، شکرت.

سپاسگزارم.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۲
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی