عاقیبت به خیری
دیشب شب قدر بود شب نوزدهم ...
چون شبا من زود میخوابم هنوز 11 نشده خوابم گرفته بود. و معمولا این شبا ، نمیدونم چه مرضیه که آدم زودتر از معمول هم خوابش میگیره...
مجید ساعت 10.5 اومد پایین تا مثه هر سال احیا بیگیریم 3 تایی. با اینکه نسترن امسال 2 تا روزه گرفت اما باز هم برای مراسم پایین نیومد. یادم میاد که سال اول چقد من و مامان تعجب کرده بودیم که طرف حتی حاضر نیس دعا بخونه و فلان ...
راستش اونقد پر انرژی دعا نکردم . اما درهای امید رو برای خودم باز گذاشتم و دعا کردم . تفاوت ماه رمضون امسال با سال های قبل اینه که بشدت به یاد بقیه ام...
دیشب هم برای خیلی ها دعا کردم . برای خیلی های مثه خودم .
برای دختر خانوم حسین پور ( همسایمون ) .
برای مژگان و عاطفه ( دوستام ) ،
برای خانوم مدنی ، برای مجید معدن.. ،
برای آرش ( ر ش) ، برای پری ، پارسا ا ، وحید اینجا و عباس اونجا ، (دوستای وبلاگیم ) .
برای عمه شهین
...
و
برای خودم دعا کردم .
دعا کردم که خوشبخت باشن و....
علاوه بر دعاهای معمولم ،
دعا برای اشخاص بالا ، گویا پررنگ تر بوده ...
خدایا ؟؟
کاش تقدیرم قشنگ رقم بخوره . کاش عاقبت به خیر بشم .
کاش سلامتی ، شادی موفقیت و عشق و آرامش تو تقدیرم نوشته بشه.