هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

گاو نر و مرد کهن

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ب.ظ

1)  تو نوشتن بی دقتی میکنم... باید محتاط بود. پست " یوفو " رو اصلاح کردم. شاید با بی دقتی رو  اسم ، دوستاش برسن اینجا  و من اصلا حوصله ندارم... 

بهتره بگم

شاید می رسیدن اینجا و من اصلا حوصله نداشتم.

چون الان که اصلاح شده دیگه نباید فعل ها اونجوری بکار بره. ..


2) دیشب مامان باز گیر داده بود  که :  "  اخه ملاک ازدواج تو چیه؟؟؟؟ خودشه ؟ خونواده هم برات مهمه؟؟..."

بیچاره نگران و کلافه اس...

گاهی برای نگرانیش نگران میشم. یعنی از اینکه نگرانه ؛ منم نگرانه نگرانی اون میشم.  منظورم اینه که  2تا نگرانی داریم. اون نگرانه منه و من  ازاینکه اون نگرانه و نکنه مریض بشه و فکر و خیال کنه نگرانه اون میشم.

2 تا نگرانی از  2 جنس مختلف.

نگرانی متقابل و متفاوت.

گاهی خندم میگیره از دست و پا زدن مامان برای حرف کشیدن از زیر زبونم...

گاهی هم کلافه میشم و عصبانی.



3) یه سری به دعوت به کار ها زدم. مشکلم اینه که فققققققققط به مدیریت رضایت میدم. مدیریت واقعی . نه مدیر فروش و این مسخره بازی ها ...

متاسفانه ؛ آدم رویاپردازی نیستم. که از این بابت چند سالیه بسسسسیار ناراحتم اما ؛ گاهی سعی میکنم ...

آره میگفتم ؛ بااینکه آدم رویاپردازی نیستم اما یه مدت کوتاهیه ؛ تو ذهنم ؛ 

یه اتاق کار حدود 20 -24 متری تفریبا مربع حدودا  4 *5  هست. یه میز کار شیک  بزرگ از چوب گردو و مرغوب با رنگ قهوه ای هست. 

میز پشت پنجره هست .  پشت میز یه پنجره بزرگ هست .تقریبا 4 متر . نور خیلی خوبی داره. یه سمت پنجره اون

گوشه  ( بین میز و پنچره ) یه گلدون خیلی بزرگ هست. با برگهای سبز و بزرگ... یه سمت دیگه پنجره ، اون گوشه 2 تا پرجم بزرگ هست یکی پرجم ایرانه و کنارش یه پرجم سفید با برند مربوطه.

رو میز هم 2 تا پرجم رو میزی ؛ یه قسمت از میز رو اشغال کرده. ..

این یه نما از اتاق مورد علاقه منه. اتاقی مه مال منه...

درست نمی تونم تجسمش کنم.

خودش تو ذهنمه. باید بتونم پررنگ ترش کنم و جزییات بیشتری توش ببینم. ...

جزییات خودم حتی ، تیپم اونجا. رفتارم  و کارم ...

اما ، خب ،  نمیتونم چیزی که تو ذهنمه رو پرورش بدم و یه چیز پخته و کامل در بیارم. هرچی که هست انگار خودش اومده. ...

...


صد البته که با فکر کردن به چیز دلخواه و تجسمش ، نمیشه بهش رسید.  گاو نر میخواد و مرد کهن.  تلاش و کوشش میخواد و البته و صد البته و هزار البته شانس . که من بهش معتقدم خیلی خیلی خیلی زیاد...

...



4) ... خدایا شکرت. سپاسگزارم.


من درپناه خداوندم و خداوند هرگز دیر نمیکند.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۷
مریم م.م

نظرات  (۱)

در زندگی و معاشرت با دیگران،نرم‌افزار باشیم ؛نه سخت افزار 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی