هزار مژده که آمد بهار و گل خندید

روزمرگی
آخرین نظرات
  • ۳ شهریور ۹۶، ۲۰:۵۰ - قالب رضا
    :)
  • ۱۱ تیر ۹۶، ۱۲:۲۳ - نیما نوری نژاد
    عالی

عنوان هم گاهی دردسریه ها ...

شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ ﴿۶﴾

شما را از نفسى واحد آفرید سپس جفتش را از آن قرار داد و براى شما از دامها هشت قسم پدید آورد شما را در شکمهاى مادرانتان آفرینشى پس از آفرینشى [دیگر] در تاریکیهاى سه گانه [مشیمه و رحم و شکم] خلق کرد این است‏ خدا پروردگار شما فرمانروایى [و حکومت مطلق] از آن اوست‏ خدایى جز او نیست پس چگونه [و کجا از حق] برگردانیده مى ‏شوید (۶)
سوره زمر ، آیه 6


1)عصر پنج شنبه  با مجید و نسترن رفتیم سر زمینشون که رنگ بریزیم ...

یه زمین کنار دریا دارن که شروع به ساختش کردن...   اولش هوا خوب بود اما بعدش سیل و سیلات شد. تو سیل با نسترن متر کشی کردم . ...  وقتی سوار ماشین شدیم  "موش آب کشیده " شده بودم.  مقنعه ام رو میچلوندی کلی آب میریخت پایین.  مجید باد گیر کلاه دار داشت.  اما نسترن هم مثه من بود با این تفاوت که یه پلیور مجید تو ماشین بود و لباس عوض کرد و اونو پوشید. ..

تو ماشین یه این فک میکردم که من براشون همه کاری میکنم بی منت .  مثله همینی که تو سیل موندم. مجبور که نبودم . لطف بوده دیگه. ناراضی هم نبودم از کارم و نیستم. ...  اگه من حسود بودم که  ...

می دونی ، من فقط میگم اونا نباید سواستفاده کن...


جمعه صبح باز مجددا رفتیم که نقشه رو پیاده کنیم برای پی  و  اینا ...


2) تاسوعا ، عاشورا هم گذشت ...


3 ) فردا میرم دانشگاه ... هنوز نتیجه ای از شلوغ بازی تو  اتاق منشی ریسس دانشگاه ندیدم. فردا  دخلشونو میارم...

 میدونی ؟  با خودم فک میکنم ریس دانشگاهه خیلی بی ادب بود. نه که کلا بی ادب باشه هاااااا . اون کلمه اش از رو  "نادانی " بوده ...

برگشته رو به اون پسر دکتره میگه :

آخه من نمی فهمم. چه کاریه ؟ چه اصراریه ؟ جنونه ؟ چیه ؟؟؟

 اون لحظه قاطی کردم اما چیزی بهش نگفتم . مرتیکه حرف دهنتو بفهم...

مودب گفتم :شرایطه زمونه اس...


وای به حالش تا فردا قضیه حل نشه.  ...


4) همسایه حالش خوب نیس اصلا. دیروز امبولانس اومده بود دم خونه و بردنش بیمارستان. من نبودم .مامان تعریف کرد برام. پوست و استخون شده ...

از دیدنش مامان گریه کرد.

من حتی تحمل شنیدنش هم ندارم. دلم به درد میاد حسابی. اینکه میگم دلم به درد میاد یه اصلاح نیست. یه جس فیزیکیه. قلبم فشرده میشه. انگار یکی تو دستاش بگیره و فشار بده محکم.

میدونی ؟ با دیدن اونو خونوادش ؛ یاد خودمون می افتم و بابا...  نمی تونم تحمل کنم...

5 شنبه بین نماز براشون 100 تا صلوات فرستادم که خودشو  خونوادش ، آرامش داشته باشن کمی...

متاسفم . روزای آخرشه. و من میدونم  اون و 100 برابر اون خونواده اش چه دردی رو تحمل میکنن...

خدایا؟ کمکشون کن لطفا. لااقل بهشون آرامش بده...

با تمام وجودم معتقدم روزای سخت میگذرن.  بالاخره  میگذرن. با همه درد و رنجش...  اینو همون زمان بابا هم میدونستم تو سخت ترین شرایط ...

ادما اینحور مواقع تنهای تنهان. درست مثه من و مامان و مجید. 

درست مثه زن و دو دختر آقای همسایه.

...


5) پنج شبنه عصر رفتم قران بیارم و یه کم بخونم. اوایل سوره "زمر" اومد

او شما را از یک تن (آدم) آفرید پس، از آن جفت او (حوّا) را قرار داد و برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد، و شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی (مشیمه و رحم و بطن) با تحولات گوناگون (بدین خلقت زیبا) می‌آفریند، این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود اوست، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان (نادان) از درگاه او به کجا می‌برندتان؟ (۶)

اگر همه کافر شوید خدا از (طاعت) همه شما البته بی‌نیاز است و کفر (و شرک) را بر بندگانش نمی‌پسندد و اگر (طاعت و) شکرش به جای آرید از شما آن پسند اوست و (بدانید که در قیامت) هرگز بار گناه کسی را دیگری به دوش نخواهد گرفت و پس از این (زندگانی دنیای فانی) بازگشت همه شما به سوی خداست و او شما را به هر چه می‌کرده‌اید آگاه می‌سازد، که او از اسرار دل‌های خلق به خوبی آگاه است. (۷)

خدایا ؟ شکرت. سپاسگزارم  برای همه نعمت هایی که بی منت بهم عطا کردی. 

خدایا ؟ ببخشید اگه ناشکرم  ، اگه بدقلقم ،  اگه ...  خدایا؟ منو با همه بدیهام ببخشو دوسم داشته باش لطفا.

خدایا؟ نذار شرمند و سر افکنده باشم. خدایا ؟روسفید و سربلندم کن لطفا .

خدایا ؟ لباس عافیت به تتم بپوشان و بعاقبتم رو به خیر بگردان . ان شاء الله .


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۴
مریم م.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی