واسه ی خودم دلم تنگ شده بود
از قدم زدن بدم اومده بود
از همه خیابونا خسته شدم
چشامو بسته بودم رو همه چیز
همه احساسم مثه سنگ شده بود
واسه ی خودم دلم تنگ شده بود
* دلم میخواد باهات قهر کنم. جدی میگم . خسته شدم دیگه . از اینکه منو نادیده میگیری خسته شدم.
از اینکه بهم اهمیت نمیدی خسته شدم.
از اینکه منو به حال خودم گذاشتی خسته شدم .
خدایا ؟ باید بهم جواب بدی.
چرای نمیخوای دوسست باشیم؟؟؟
جرا من جلو میام شما جلو نمیای ؟؟؟ ها؟ چرا ؟
جرا همش بهم میگی نه.
همه چیزو میگی نه
چرا ؟؟؟
واقعا خسته شدم.
گاهی دلم برای خودم میسوزه . احساس میکنم تنهای تنهام . حتی خدارو هم ندارم. تک و تنها. بی امید و انگیزه.
کاش تو هم دوستم میداشتی و اینقد عذابم نمیدادی. حداقلش یه شغل مستقل . درخواست زیادیه ؟؟؟
خدایا؟ دلم باهات صاف نیست. .. میدونم که برات اهمیتی نداره و میگی : جهنم. بچه پّرووووووو
اما خدایا؟ خب بسه دیگه . تا کی ؟؟؟؟