بوی ناخوش
پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۹ ق.ظ
بوی خوبی نمیاد.
یعنی ، حسم ناخوشه نسبت به این کار.
حس میکنم پایانه کار اینجاست.
این شغل به انتهاش نزدیک شده.
امروز به مجید گفتم : دیگه اینجا موندن فایده نداره. باید جمعش کنیم. کارخونه ای که متعهد نیس همون بهتر که قطع همکاری کنیم.
گفتم : احساس میکنم "مچل" شدیم جلوی کارخونه ...
گیر آوردن مارو . بادست پیش میکشن و با پا پس.
اینجوری که نمیشه.
گفتم :عباس موذی هم میدونه. ...
گفتم : حس میکنم شده قضیه تو و شهرام ر.ف. ی. ع. ی . البته این بار بر عکسش. تو جای شهرام ر هستی و کارخونه جای مجید ...
گفتم بهتره سنگین و رنگین و با اقتدار بزنیم تو دهن کارخونه و جمع کنیم.
مچل کردن مار ور.
یعنی ، حسم ناخوشه نسبت به این کار.
حس میکنم پایانه کار اینجاست.
این شغل به انتهاش نزدیک شده.
امروز به مجید گفتم : دیگه اینجا موندن فایده نداره. باید جمعش کنیم. کارخونه ای که متعهد نیس همون بهتر که قطع همکاری کنیم.
گفتم : احساس میکنم "مچل" شدیم جلوی کارخونه ...
گیر آوردن مارو . بادست پیش میکشن و با پا پس.
اینجوری که نمیشه.
گفتم :عباس موذی هم میدونه. ...
گفتم : حس میکنم شده قضیه تو و شهرام ر.ف. ی. ع. ی . البته این بار بر عکسش. تو جای شهرام ر هستی و کارخونه جای مجید ...
گفتم بهتره سنگین و رنگین و با اقتدار بزنیم تو دهن کارخونه و جمع کنیم.
مچل کردن مار ور.
۹۶/۰۳/۰۴